قطعي اينترنت و شكست اقتصادي بسياري از نمايشها در گيشه
مبادا مجازي شده باشيم
بابك احمدي
اوضاع و احوال گروههاي تئاتري حداقل در پايتخت نشان ميدهد بخش عمده نمايشهاي روي صحنه با بحران تبليغ و مخاطب مواجه شده و بهواسطه قطع اينترنت به شدت در معرض زيان مالي قرار گرفتهاند. آسيبي كه نه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي درصدد جبرانش برآمده و نه اصولا براي كاهش آن ساز و كاري در نظر دارد. طبق آمار موجود، اجراي بخش عمده نمايشهاي روي صحنه در سالنهاي دولتي و غيردولتي به حالت تعليق درآمده و حدود 5 روز كه اصلا امكان خريد اينترنتي بليت وجود نداشت. به مدد غيبت بزرگ رسانه ملي و كمتوجهيِ سازمان زيباسازي شهرداري تمام بار تبليغي و اطلاعرساني نمايشها برعهده فضاي مجازي است. اينكه اصولا چرا معاونت امور هنري و وزارت فرهنگ روي خود را به سمت ديگر گرفتهاند كه مثلا «نميبينيم شما چه زياني متحمل ميشويد» جالب است. مگر همين پمپ بنزينها و بانكهاي سوخته در آتش بعدا توسط مشتريان و مديران بانكها بازسازي ميشود؟ يعني دولت پاي كار نميآيد و براي اينها هزينه نميكند؟ پس بايد براي جبران خسارتهاي وارده به بخش فرهنگ هم ورود كند. مدير مجموعه نوفللوشاتو در گفتوگوي خود با خبرگزاري ايلنا در همين رابطه گفته است: «حتي در بعضي سالنها، كارگردانها نمايشهاي خود را تعطيل كردهاند و گفتهاند در صورت بازگشت شرايط عادي هم به صحنه بازنميگردند چون دچار شكست اقتصادي شدهاند و اين شكست برايشان قابل جبران نيست.» وضعيتي كه در تالار وحدت، سالن حافظ، هامون، سپند، تماشاخانه ايرانشهر و بعضي مجموعههاي ديگر نيز مشاهده ميشود. اينجاست كه حقيقت تلخِ سكوت دولت در قبال فرهنگ رخ نشان ميدهد. فرهنگي كه بايد به عنوان زيرساخت در نظر گرفته شود، يعني پديدهاي كه برايش هزينه ميكنيم تا جامعه در بلندمدت از آثارش منتفع شود، چنان كه براي ساخت سد و پل و مسيرهاي مبادلاتي در كشور هزينه ميشود. حالا فعاليت اكثر سالنهاي تئاتر پايتخت با بحران مواجه شده و گروههاي تئاتر نه تنها حمايتي دريافت نميكنند كه بايد تلخي شكست را نيز در تنهايي مرهم بگذارند. هزينه ماهها نگارش نمايشنامه، ساخت دكور، لباس، تمرين و غيره دود شد. باري به هر شكل همين امروز كه تمام اركان اطلاعرساني تئاتر از كار افتاده، توجه به يك نكته ضرورت دارد؛ اينكه گروههاي تئاتر در كشورهاي پيشرفتهتر از ما همچنين به تبليغ فضاي مجازي وابسته نيستند. تئاتر ما در شرايط فعلي ابتدا از كوتاهي دولت و شهرداري لطمه ميبيند سپس از كمكاريِ مديران سالنها و گروههاي نمايشي كه چشم بر مخاطبسازي و هويتسازي بستهاند. بهطوريكه گاهي مثل همين حالا، حسي تحريكم ميكند بنويسم كل فضاي تئاتري ما هم مجازي شده و انگار چندان ارتباطي با واقعيتِ غيرمجاز ندارد. چون در ميان تمام نمايشهاي روي صحنه، دو نمونه نقض هم وجود دارد كه (البته بليتهايشان پيش از قطعي اينترنت فروش رفته بود) و با جرات ميتوان گفت از منظر محتوايي هم تا حد زيادي از مجاز به دورند و با وضعيت روز مخاطب پيوند برقرار ميكنند، پس از اينترنت شكست نميخورند. مبادا مجازي شده باشيم و از واقعيت بيخبر.