فضاي مجازي پر شده است از انتساب جعلي شعرها و نوشتهها به مشاهير. اين جعليات از كجا ميآيند و به كجا ميروند؟
يعني چه كساني جعليات را ميسازند و مخاطبان و دوستداران اين جعليات چه كساني هستند؟ جعليات را دو گروه عمده ميسازند؛ نخست ويرانگران و سپس جويندگان شهرت.
ويرانگران، گروهي از فعالان فضاي مجازياند كه به شكل سازماندهي شده، كارشان مخدوش كردن چهره بزرگان قلم و انديشه و مشاهير محبوب است.
گاهي با استهزا و نسبت دادن جملات سخيف و گاهي با منسوب كردن سرودهها و نوشتههاي سست و سطحي به آنان.
ويرانگران ميخواهند بگويند كه شاعران بزرگ نيز ذهنيت عوامانه دارند و همان حرفهاي سطحي رايج در دورهميهاي كارمندي و خانوادگي و كافهاي را در شعرشان بازگو كردهاند. مثلا اين بيت را ببينيد:
ديگرانديشان هم آخر آدمند/ دين چرا گويد كه مهدورالدمند؟
اين را به مولوي نسبت دادهاند. كلمات، اصطلاحات، نحو و نوع نگرش در اين بيت كاملا نشانگر آن است كه چنين بيتي بر ساخته همين ساليان اخير است.
ويرانگران در نهايت ميخواهند مرز ميان ژرفانديشي و سطحينگري مخدوش شود. مرز ميان هنر و ابتذال به هم بريزد و از همه مهمتر فرق دوغ و دوشاب و دروغ و راست از ميان برود.
حاصل اين آشفتگي البته بسيار مطلوب اقتدارگرايان و سلطهجويان است، زيرا اهالي وادي سطحينگري، سادهلوحي و ذهنيت عوامانه در برابر فضاي دروغين تبليغاتي و خبرهاي مجعول و تحليلهاي فريبنده، مقاومت نميكنند و به سادگي تسليم ميشوند.
مشتريان اين جعليات، يعني اهالي وادي سطحينگري و سادهلوحي، جعليات را ميخوانند و با اشتياق بازنشر ميكنند، زيرا آنها را مطابق ذوق و پسند خويش ميانگارند و پشتوانه ذهنيات و توهماتشان. همچنين بسيار خرسند ميشوند هنگامي كه حس ميكنند بزرگان شعر و انديشه نيز، چون آنان و دوستانشان ميانديشند. انگار احساس ميكنند مولوي همان حرفهاي باجناق بزرگشان را در مثنوي معنوي آورده است يا مثلا سيمين بهبهاني درست مثل عمه سالخورده آريايي و كورشباز و عربستيزشان حرف ميزند.
و اما جويندگان شهرت كه به صورت فردي، جعليات توليد ميكنند، كسانياند كه شوق ديده شدن و لايك و بازديدكننده دارند. آنها سرودههاي نازل و سطحي خود را كه به تقليد مشاهير و گاهي با استفاده از سطرها و كلمات آنان نوشتهاند، به نام شاعران نامدار منتشر ميكنند و پس از آنكه سروده جعليشان در فضاي مجازي پخش شد، به صحنه ميآيند و خود را به عنوان صاحب اصلي اثر معرفي ميكنند.
مشتري اين جماعت نيز كسانياند كه خيلي دوست دارند خودشان را به عنوان دوستدار كتاب و مطالعه و علاقهمند شعر معرفي كنند. از مجريان صداو سيما گرفته تا بازيگران و خوانندگان مقيم فرش قرمز و مشتاق عكس گرفتن با دكور كتابخانه، از سياسيون خاليبند مدعي فرهيختگي تا سخنرانان و مشاوران روانشناسي زرد و البته مشتريان و طرفداران و علاقهمندان اين گروههاي متظاهر و دل خوش داشته به رنگ و نيرنگ عكسها و پوسترها و نقابها.
تا اينجاي ماجرا، گسترش جعليات چندان نگرانكننده نيست، زيرا سازندگان و مشتريان جعليات، چندان اعتبار و مرجعيتي ندارند كه موجب مخدوش شدن چهره ادبيات شوند.
اما نگراني از آنجا آغاز ميشود كه جعليات، به كتابهاي درسي و كمك درسي راه
مييابد. در مراسم بزرگداشت شاعران برجسته به عنوان آثار ايشان عرضه ميشود و
از همه عجيبتر و نگرانكنندهتر اينكه در مجامع و مقالات دانشگاهي و گروههاي مجازي معلمان و مدرسان و استادان ادبيات بازنشر ميشود.
جعليات، شاخهاي است از درخت ناپاك (شجره خبيثه) دروغ و دروغ دستافزار و تكيهگاه سلطهجويي و استبداد است.
بنابراين جعليات، اهل قدرت را اعم از چپ و راست و دوست و دشمن، هرگز نگران نخواهد كرد كه هيچ، حتي ممكن است بسيار مقبول خاطر و ملايم طبعشان باشد كه به هر حال آشفتگي مرزهاي راست و دروغ و فرهيختگي و ابتذال، زمينهساز تداوم فريب و نيرنگ و سلطهگري است.