صداي سخن عشق
مهدي امين فروغي
از ميان روشهاي سهگانه آوازي در موسيقي ايراني كه از آنها با عناوين مكتب تبريز، مكتب تهران و مكتب اصفهان ياد ميشود، ويژگي و مولفههاي ششگانهاي كه براي يك مكتب تعريف شده و بايد از آنها برخوردار باشد تنها در مكتب اصفهان است كه شاهد آن هستيم. يعني اين مكتب اولا مجموعهاي است جامع، منسجم و سيستماتيك. دوما اجزاي اين مكتب از هماهنگي و نظاممندي برخوردار است. سوما نوعي انديشه و تفكر واحد در آن ديده ميشود. چهارم اينكه مكتب اصفهان داراي ترمينولوژي و اصطلاحشناسي خاص خود است. پنجم متد و روششناسي اين مكتب است كه تبيين شده و در آخر داراي پيرواني است كه آن را دنبال ميكنند و در اين مكتب باليدهاند. مجموعه اين مولفههاي ششگانه مكتب اصفهان را در آواز ايراني متمايز كرده است. اين در حالي است كه در آوازخواني تبريز و آوازخواني تهران در بدايت امر بر سر اينكه آيا ميتوانيم از آنها به عنوان يك مكتب ياد كنيم، مناقشاتي وجود دارد. اما اگر به جاي اصطلاح مكتب كه عمدتا ناظر به درونمايه و بينش و تفكر نهفته در يك اثر هنري است، اصطلاح سبك را كه بيشتر با پوسته بيروني يك اثر ارتباط دارد، به كار بريم، آنگاه بهتر و دقيقتر ميتوانيم به روشهاي سهگانه آوازي در ايران بپردازيم و آنها را با هم مقايسه كنيم. در اين صورت بيهيچ مناقشهاي ميتوانيم همان تعاريف مشهور را از اين سه شيوه و سبك كه ارايه كردهاند، داشته باشيم و بگوييم كه در سبك يا شيوه آوازي تبريز خوانندگان اصالت را به ملودي ميدهند و كلام و شعر در خدمت ملودي و تحريرهاي آوازي است. اما در شيوه و سبك آوازخواني اصفهان اصالت را به كلام و شهر ميدهند و ملودي و تحرير در خدمت القاي درست شعري و به تعبير ديگر، ديكلماسيون صحيح است. در شيوه آوازخواني تهران با تركيبي از دو روش ياد شده روبهرو هستيم كه علاوه بر اين، در برخي اجراها گوشههايسازي هم وارد آوازخواني شدهاند و فرمهاي خود را بر آواز تحميل كردهاند. اما تنها شيوه آوازخواني اصفهان است كه شرايط كامل و جامع يك سبك يا مكتب در آن ديده ميشود. صرفنظر از اين بحث كه مجالي واسع ميطلبد تا زواياي آشكار و نهان آن را تبيين كنيم در معرفي مكتب آوازي اصفهان بايد بگوييم كه اصالت در اين شيوه آوازخواني صحيحخواني شعر و به اصطلاح اساتيد اين مكتب درست تحويل دادن شعر به شنونده است. ادوات تحرير در خدمت القاي صحيح كلام است. تحرير در كنار شعر به صداي خواننده لطافت و ملاحت ميبخشد و كلام را زيور ميكند. در مكتب آوازخواني اصفهان شعر با قدرت خوانده و به گونهاي ارايه ميشود كه بتواند خرد و انديشه شنونده را در كنار احساساتش بيدار كند. آوازخوان مكتب اصفهان مانند واعظ و مرشدي است كه نكات اخلاقي و حكمي را به شكلي هنرمندانه به مخاطب القا ميكند و به عمق جان او اثر ميگذارد. ظرافتهايي هم مانند حسن انتخاب و مناسبخواني از ويژگيهاي ممتاز خوانندگان مكتب اصفهان به شمار ميرود. اين مكتب حدود 400 سال است كه در تاريخ هنر ايران حضور دارد و بزرگان بسياري در آن باليدهاند و عمري را به آفرينشهاي هنري و موسيقي سپري كردهاند و به راستي خدمات ارزشمندي به فرهنگ و هنر ايران داشتهاند. اساتيدي مانند سيد عبدالرحيم اصفهاني، سيد حسين طاهرزاده، ميرزا محمدعلي قاضيعسگر، رحيم زريباف، درويش حسن خاكي، رحيم خاكي و اديب خوانساري كه همه از بزرگان مكتب آواز در اصفهان هستند و سرآمد تمام آنها استاد جلال تاج اصفهاني است. به راستي هم او بود كه حلقه واسط بين اساتيد قديم اين مكتب و روزگار معاصر به شمار ميرود. او در كنار نوازندگان بينظيري چون استاد جليل شهناز و استاد حسن كسايي مكتب موسيقي اصفهان را به ما معرفي كردند و زيباييهاي اين مكتب را به ما نشان دادند. جلال تاج اصفهاني فرزند شيخ اسماعيل معروف به تاجالواعظين، از وعاض مشهور اصفهان بود و علاوه بر شاگردي نزد پدر از محضر بزرگاني همچون سيد عبدالرحيم اصفهاني، نايب اسدلله، ميرزا حسين ساعتساز و حبيب شاطرحاجي در بالندگي هنر خود استفاده كرد. تاج اصفهاني نماينده تمام عيار آوازخواني مكتب اصفهان است. او در آوازهاي خود بيشتر از آثار سعدي بهره ميبرد. صحيحخواني شعر، ديكلماسيون دقيق، تحريرهاي برجسته و تنوع تحرير در كنار صداي رسا و قدرتمند از تاج خوانندهاي يگانه ساخته بود كه در روزگار خود به راستي ممتاز بود. شاگردان تاج پيوسته از او ستايش كردهاند و ميگويند او مردي با عزت نفس بود، عمري را با مناعت طبع زندگي كرد. هنر خود را هرگز وسيلهاي براي تكسب و خواهندگي از صاحبان قدرت و ثروت نكرد. مردي بود متحمل و صبور. در پي عيبجويي نبود و از همگان به نيكي و از اساتيد خود به بزرگي ياد ميكرد. براي شاگردانش پدري مهربان بود و به راستي نمونه كاملي از يك استاد فرزانه بود كه پيوسته از او به بزرگي ياد ميشود. او ماندگار است، چراكه تنها صداست كه ميماند و صداي او تا هميشه در زير گنبد كبود در گوش اهل دل طنينانداز است؛ چراكه او از عشق ميخواند و به قول حافظ؛ از صداي سخن عشق نديدم خوشتر/ يادگاري كه در اين گنبد دوار بماند.