نيمنگاهي به تئاترهاي دانشجويي
اميد به فرداي تئاتر
بابك احمدي
در دو سال گذشته بارها درباره كيفيت اجراهاي دانشجويان از راه رسيده و در راه نوشتهام؛ بارها با بسياري از آنها به گپوگفت نشستهام و نشستهايم. به نوعي از هر امكاني كه در اختيارمان بوده براي معرفي كيفيت و توانايي اين جمع استفاده كردهايم و دريغي نبوده، اين نه تعارف است نه قرض دادن نان كه تئاتر اصولا براي امثال ما چه آب و ناني ميتواند داشته باشد؟
از قضا اين دفاع مشروع شايد به نوعي اعتباري باشد براي شخص من يا هر فرد و رسانه ديگري كه چنين رويكردي دارد.
از آن دست جماعت هم نيستم كه بگويم فلاني 50 سال در اين حرفه فعاليت داشته پس لابد خيلي ميداند، نه! با احترام به تمام عزيزان نسلهاي گذشته، من و همكارانم در صفحه تئاتر روزنامه اعتماد به كيفيت و خروجي نگاه ميكنيم نه صرف سابقه كار. حقيقتا مايه مباهات است وقتي با درك و دريافت سعدي محمدي در اجراي «مقدس» مواجه ميشوم، از ساخت مفهوم به واسطه ميزانسن (با استفاده از كمترين واژهها) گرفته تا ايجاد تصور چشمنواز و ديدني و طراحي هوشمندانه دكور و البته بازيها. بسيار هيجانزده ميشوم وقتي ميبينم همزمان در سالني ديگر، نمايش اول يك گروه دانشجويي (پويا سعيدي و مسعود صرامي) كارگردانان نمايش «لانچر5» تا امروز بيش از 30 هزار مخاطب داشته و استقبال همچنان ادامه دارد.
آن سوي ديگر حتي دانشجويي داريم كه تصميم ميگيرد در برابر زيادهخواهي شوراي نظارت بايستد و قيد اجراي نمايش با كيفيتش را بزند تا او نيز به نوبه خود در اين فضا كنشي قابل تامل داشته باشد. شاهد بودهام كه امير نجفي جوان با نمايش «مشق شب» فهم قابل اعتنايي از طراحي نور، طراحي صحنه و توان كارگرداني بازيگراني كه ثابت پشت ميز شام نشستهاند را به نمايش ميگذارد. اگرچه اينها كاشت ديم هستند نه محصول سيستم ولي همچنان به فرداي تئاتر اميدوارم ميكنند.