افول ايدهآليسم غربي
احسان شمس
نتايج اوليه انتخابات بريتانيا از شكست سنگين حزب كارگر خبر ميدهد؛ بزرگترين پيروزي حزب محافظهكار از سال ۱۹۸۷ با بيش از ۳۴۸ كرسي و بزرگترين شكست حزب كارگر از سال ۱۹۳۵. متعاقبا رهبر حزب كارگر استعفا داد. جرمي كربين در زمان ترزا مي بسيار موفق عمل كرد و توانست دولت مي را در گوشه رينگ گير بيندازد و حتي با تجديد انتخابات، اكثريت مطلق محافظهكاران را به اكثريتي شكننده تبديل كند تا جاييكه مي را با چشماني اشكبار مجبور به استعفا كرد. همين رويه را در مقابل جانسون پيش گرفت و ...
او را تحتفشار قرار داد و تا قبل از رايگيري نيز اميد فراواني به نخستوزيري داشت. اما ورق برگشت. حالا اوست كه حزبش شكست خورده و اكثريت مطلق را به محافظهكاران واگذاشته و در حال استعفا از رهبري حزب است و جانسون است كه اركان نخستوزيري خود را قويتر ميكند. حتي در حوزههايي كه تاكنون سابقه نداشت كه نماينده حزب كارگر شكست بخورد نيز نتيجه به نفع محافظهكاران رقم خورده است. اسكينر نماينده حزب كارگر كه نزديك به پنجاه سال نماينده حوزه داربي شاير بوده نيز كرسي خود را از دست داد. چرا اينگونه شد؟ چنين سقوط سراسري حزبي بيسابقه است. پاسخ به اين سوال آسان است: رجوع به شعارهاي جرمي. او قول داده كه انرژي پاك بياورد، ميليونها اصله درخت بكارد، نظام بهداشت و آموزش را درگرگون كند، شكاف طبقاتي اقتصادي را كاهش دهد، به اتحاديه اروپايي روي خوش نشان دهد، در خاورميانه كمتر دخالت كند، از سياست ايالات متحده دوري كند و هزاران فضيلت ديگر كه براي ساخت يك مدينه فاضله ضروريست. با اين همه شعارهاي زيبا و آرماني، به سختي شكست خورد زيرا اقتصاد جامعه بريتانيا براساس بازار آزاد و اقتصاد دولت براساس ماليات بنا شده است. هر شعار زيبا يعني تقاضاي ماليات بيشتر دولت از ملت. هر دوري از ايالات متحده امريكا يعني سقوط ارزش سهام شركتهاي عمده انگليسي. يعني دوري از ۶۰ درصد توليد ناخالص جهان. در جوامع نفتزده، دادن اين شعارها حتما راي بالايي را به دست ميآورد؛ چون ملت ميداند كه بر فرض محال مبني بر عمل، از جيب او نخواهد رفت. نفت پشتوانه تصميمات دولتي است و دولت براي پيشبرد سياستهاي خود نياز ضروري به ماليات و نظر موافق مالياتدهندگان ندارد. اما در جوامع غربي موضوع كاملا برعكس است. به همين دليل است كه برني سندرز هم در ايالات متحده راي نخواهد آورد. او هم قول بيمه همگاني داده، توجه به محيط زيست و آموزش رايگان، از محل افزايش ماليات ثروتمندان و شركتهاي بزرگ. سرنوشت جرمي در انتظار برني هم هست. شركتهاي بزرگ، بانكها، بيمهها و ساير موسسات مالي كه اصول سرمايهداري غرب را تشكيل ميدهند، دولتهايي را ميخواهند كه به آنها خدمت كند، نه دولتهاي طلبكار. رقابت كربين و جانسون بسيار شبيه رقابت كلي و فورمن بود. اما اين انتخابات روي ديگري هم دارد. حزب ملي اسكاتلند اكثريت مطلق را به دست آورده و اين دو معنا براي دولت جانسون دارد. اول نه به دولت جانسون و دوم نه به خروج از اتحاديه اروپا. به زودي بايد منتظر همهپرسي استقلال اسكاتلند به رهبري نيكولا استورجن و خروج از بريتانيا باشيم. انگلستان محصور ميان اتحاديه اروپايي از شرق، اسكاتلند از شمال و ايرلند از غرب ميماند و هرچه بيشتر به ايالات متحده وابسته خواهد شد. زوال امپراتوري بريتانيا بسيار نزديك است. امپراتوري كه روزي بر جهان حكمروايي ميكرد در عرض ۵۰ سال در دره زوال فروغلتيده است. با اين همه سرنوشت جرمي كربين از سرنوشت بريتانيا تلختر است. صادقترين سياستمدار بريتانيا از جانسون شكست خورده و براي هميشه از صحنه سياست بريتانيا كنار خواهد رفت. هنوز ميراث چرچيل در سپهر سياست بريتانيا كارگر است و با توسل به آن قمارهاي عجيب و غريب ميتوان كارگران را شكست داد.