• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۹ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4535 -
  • ۱۳۹۸ شنبه ۲۳ آذر

روزنامه، پدر و خوشبختي

نيوشا طبيبي

اين روزها، هر وقت كه صبح براي دست بوسي پدر و مادر به خانه شان مي‌روم، مثل قديم نان بربري تازه و روزنامه مي‌خرم و با خود مي‌برم. پدر كه ديگر نمي‌خواند و نمي‌نويسد و حتي حرف هم كمتر مي‌زند، اما من مي‌خواهم اين سنت روزنامه خريدن خانه مادر و پدرم زنده بماند. پدرم تا آخرين روزهايي كه حافظه‌اش اجازه داد، روزنامه خريد و خواند. حتي در آخرين سفري كه با هم رفتيم، در روزها و ساعت‌هايي كه حافظه و عملكرد مغزش رو به نقصان مي‌رفت و آلزايمر لعنتي غلبه مي‌كرد، بزرگ‌ترين دغدغه‌اش دسترسي نداشتن به روزنامه بود. هر روز از من مي‌خواست كه باهم برويم تا دكه بيرون هتل و پرس و جويي بكنيم شايد روزنامه‌اي از ايران پيدا كنيم. غالبا با هم مي‌رفتيم و البته كه چيزي پيدا نمي‌كرديم. دوست نداشت روزنامه‌ها را روي تبلت و لپ‌‌تاپ بخواند. بازي رنگ و نور و عكس‌ها كه بر صفحه مانيتور درخشان‌تر و شفاف‌تر از كاغذ نظر را به خود جلب مي‌كردند، حس و حال مطالعه را از او سلب مي‌كرد. برايم از خاطرات روزنامه‌نگاري‌اش مي‌گفت: «چاپخانه‌هاي قديم بوي مخصوصي داشتند و من با آنكه سردبير بودم، اما به عشق آن عطر، رايحه كاغذ و جوهر و سرب شب‌هاي چاپ مجله در چاپخانه خواندني‌ها تا صبح آنجا مي‌ماندم. خيلي جوان بودم. مرحوم اميراني هر وقت مرا نيمه شب در حال نظارت بر چاپ نشريه‌مان مي‌ديد مي‌گفت خوش به حال فلاني - مدير نشريه - كه چنين سردبيري دارد...».

خواندن روزنامه و مجله از روي نسخه كاغذي البته حال و هواي ديگري دارد. وقت تامل به آدمي مي‌دهد. اما گويي همه جهان مدرن و زندگي امروزين چنان برنامه‌ريزي شده كه مجال همين تامل‌هاي اندك را هم از آدمي بگيرند. ترس از تنهايي، احساس ملال و نياز به جمع و دلواپسي‌هاي بي‌وقفه ما را از لحظه‌اي در خود فرو رفتن و فكر كردن بازداشته‌اند. شبكه اينترنت ابزار و وسايل گسترده چند رسانه‌اي را در اختيار توليدكنندگان قرار داده كه مي‌توانند با بازي رنگ و نور و كلمات و موسيقي زشت‌ها را زيبا و دروغ‌ها را درست جلوه دهند و البته فرصت تامل و تعقل را از مخاطب بگيرند و به اين صورت حرف خود را پيش ببرند.

خواننده‌هاي قديمي مطبوعات به همين دليل با رسانه‌هاي ديجيتال رابطه‌اي پيدا نمي‌كنند. ممكن است كه در اثر فشار و اجبار تن به اين مناسبات جديد بدهند ولي هرگز آنها را باور نمي‌كنند. براي نويسندگان هم نوشتن در رسانه‌اي ديجيتال با نشريه كاغذي متفاوت است. نوشتن در شبكه‌هاي اجتماعي، گويي قلم زدن بر آب روان و باد است. چاپ شدن اما معني ديگري دارد. كاغذ گويي به محتواي مطلب هم وزن مي‌دهد. البته كه هر چاپ‌شده‌اي ارزش خواندن ندارد و هر روزنامه و مجله‌اي قابل خريدن نيستند، اما حداقل تفاوت‌شان اين است كه در اين فضا حرف بي‌حساب هم شناسنامه دارد. مثل فضاي مجازي نيست كه دروغي اكانت به اكانت مانند ويروس سرايت كند و بي‌منشا و منبع، باورپذير شود و پاك كردنش از ذهن مردم امكان‌پذير نباشد.

در آن سال‌ها كه پدرم روزنامه‌نويس و سردبير بوده، روزنامه و مجله در ميان مردم ارج و قرب داشته. در روزگار نوجواني من هنوز اين اهميت پابرجا بود. عصرها - آن موقع دو روزنامه اصلي پايتخت كيهان و اطلاعات عصرها منتشر مي‌شدند - جلوي دكه‌ها براي خريدن روزنامه صف بسته مي‌شد. من بارها در اين صف‌ها ايستاده‌ام. روزهاي آمدن كيهان بچه‌ها و بعد ادبستان و مهر، چند دفعه تا دكه مي‌رفتم و مي‌پرسيدم كه مجله آمده يا نه؟

روزنامه و مجله از ب بسم الله تا تاي تمت، خوانده مي‌شد. تحليل‌هايش، ستون‌هاي ثابتش و نويسندگان آنها اهميت داشتند و حرف‌شان خريدار داشت. هنوز هم اهميت نويسندگان به درج مطالب‌شان در مطبوعات است و نه در نوشتن در فضاي مجازي.

به نظر من، خوش‌ترين روز جهان اين‌طور آغاز مي‌شود: نان بربري تازه و روزنامه به دست وارد خانه پدري مي‌شوي، با آنها سر ميز مي‌نشيني، پدر اخبار روزنامه را مي‌خواند و با تو بحث مي‌كند و لقمه نان و پنير ليقوان به دهان مي‌گذاري و با جرعه‌اي چاي شيرين لاهيجان نرمش مي‌كني و فرو مي‌دهي و احساس خوشبختي مي‌كني، همين. به همين سادگي...

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون