فرزند ناهمگون
محسن آزموده
احمد شاملو در آغاز شعر مشهور «كاشفان فروتن شوكران» ميگويد: «غافلان همسازند/ تنها توفان كودكان ناهمگون ميزايد!/ همساز سايه سانانند/ محتاط در مرزهاي آفتاب/ در هيئت زندگان، مردگانند/ وينان دل به دريا افكنانند/ به پاي دارنده آتشها!» جواد طباطبايي، به رغم همه نقدهايي كه به يوسف اباذري دارد، از يك نظر شبيه اوست، هر دو با طرح مباحثشان در حوزه عمومي، به راستي آتشي در انديشهها به پا ميكنند. دكتر طباطبايي از اينكه روشنفكر خوانده شود، ابا دارد. او هيچگاه از انتقادهاي تند و آشكار به روشنفكران ايراني فروگذار نكرده و همواره خودش را يك پژوهشگر دانشگاهي خوانده است. طرفه آنكه در جامعه ما كسي كه بيش از همه به دانشگاهي بودن خود تاكيد ميورزد و از قضا همواره تاملات جدي و قابل توجه راجع به دانشگاه داشته، ربع قرن است كه از حضور در خانه اصلي خود يعني دانشگاه تهران محروم شده، آن هم در شرايطي كه موسسات آموزش عالي ما جولانگاه خريد و فروش مدرك و پاياننامه و رانتخواري و... شدهاند و بعضا كساني كرسيهاي دانشگاهي را اشغال كردهاند كه نه فقط يك دهم امثال طباطبايي و بشيريه كار نكردهاند، بلكه اصولا دغدغهاي هم براي توليد فكر و انديشه ندارند و دانشگاه برايشان نردبان كسب قدرت و شأن اجتماعي و ثروت است. اتفاقا از وقتي طباطبايي از دانشگاه بيرون آمد و در كنار انتشار آثار متعددش، حضوري قدرتمند در حوزه عمومي يافت، استقبال از افكار و آثار او نيز بارها افزونتر شد. تا پيش از سال 1380، مخاطبان كتابها و آثار دكتر طباطبايي به علاقهمندان جدي علوم انساني و به ويژه دانشجويان و پژوهشگران علم سياست محدود ميشد. كتابخوانها و پيگيران مباحث فكري با آثار تاثيرگذار او آشنا بودند. اما از آغاز دهه هشتاد و همزمان با انتشار كتابهايي تازه، طباطبايي در مطبوعات اصلاحطلب و موسسات آموزشي خصوصي مثل پرسش هم حضوري جدي پيدا كرد و نامش بارها بيش از پيش بر سر زبانها افتاد. يك علت اين امر، زبان تند و صريح و بدون پرواي او در انتقاد از روشنفكران ايراني به ويژه كساني چون دكتر علي شريعتي و جلال آل احمد بود، ضمن آنكه طباطبايي هيچگاه از نقد معاصران نيز پرهيز نكرده و چهرههايي چون عبدالكريم سروش، داريوش آشوري، مصطفي ملكيان، يوسف اباذري، مراد فرهادپور و خشايار ديهيمي بارها آماج حملات او شدهاند؛ امري كه سبب شده سخن گفتن يا نوشتن درباره آثار طباطبايي بسيار دشوار شود، زيرا هرگونه اظهارنظري له يا عليه انديشهها و آثار او با موضعگيريهاي متفاوت از سوي همنظران او يا موافقان هر يك از چهرههاي مذكور همراه ميشود. بگذريم كه خود طباطبايي نيز كمتر به انتقادهايي كه از انديشهها و آثارش صورت گرفته، پاسخ داده، نمونه آشكار كتابها و نقدهايي است كه توسط حسن قاضي مرادي نگاشته شده و نگارنده در حد سواد خود اذعان ميكند كه در كمال احترام و با رعايت موازين علمي نگاشته شدهاند. بگذريم كه ممكن است استاد يا طرفداران سينهچاك او، صاحب اين قلم را نيز به بيسوادي متهم كنند. در هر صورت ترديدي نيست كه اگر بخواهيم در طول يك صد سال اخير، پنج چهره تاثيرگذار در حوزه علم سياست در ايران را بر شماريم، بايد سيد جواد طباطبايي را در كنار افرادي چون محمد علي فروغي، حميد عنايت و حسين بشيريه بنشانيم. طباطبايي، خواه با انديشههايش موافق باشيم يا نباشيم، بدون شك يكي از مهمترين متفكران معاصر ايراني است. تاثير او به خصوص در حوزه علم سياست پس از انقلاب، تنها با حسين بشيريه قابل مقايسه است. دكتر طباطبايي با كتابها و مقالات موثرش در دهه هفتاد خورشيدي، افقهاي جديدي به روي پژوهشگران علم سياست در ايران گشود. او بود كه بهطور جدي و عميق، پاي تاريخ و فلسفه را به حوزه انديشه سياسي ايران باز كرد. به راستي تاثير خوانشهاي فلسفي، ژرف و متفاوت طباطبايي از متفكران ايراني در سدههاي ميانه، با تاثير خوانشهاي مارتين هايدگر از متفكران يوناني در دهه 1920 آلمان چنان كه هانا آرنت وصف كرده، قابل مقايسه است، البته با در نظر گرفتن معيارها و مقياسهاي انديشه و فلسفهورزي در ايران. مطالعه آثار طباطبايي نگرش بسياري از دانشجويان و پژوهشگران علوم انساني، اعم از علم سياست و فلسفه و ادبيات و تاريخ به ابن سينا و فارابي و بيهقي و جويني و خواجه نظام الملك و حافظ و سعدي و آخوند خراساني و ... را تغيير داد؛ به عبارت ديگر طباطبايي ميراث فكري و فرهنگي ما را از چنبره تتبعات ادبي و نگاههاي سطحي و محدود رهايي بخشيد و چشماندازهايي نو به آنها گشود. ممكن است با بسياري از مباحثي كه او به ويژه در سالهاي اخير طرح كرده يا با نتايج و پيامدهاي آنها موافق نباشيم، همچنان كه ميتوان به رغم احترام به او، با لحن و ادبياتش در مورد بسياري از انديشمندان معاصر همراه نشد، اما در هر صورت نميتوان اهميت آثار كثير او را انكار كرد، ضمن آنكه در هر مقاله و گفتاري از طباطبايي، حتي در آنها كه به نقد تند مترجمان جوان ميپردازد، نكات علمي و دقت نظر و ريزبينيهاي بصيرتبخش ديده ميشود. از اين منظر ارج نهادن به كار و انديشه دكتر طباطبايي، ستودن نيمقرن تلاش متفكري است كه چنان كه خودش بارها گفته، دل در گروي مهر وطنش دارد و در اين زمينه با كسي تعارف ندارد.