مرگ واسكو دوگاما
مرتضي ميرحسيني
يك: واسكو دوگاما دريانوردي پرتغالي بود كه اواخر قرن پانزدهم ميلادي، سوار بر كشتي قاره آفريقا را دور زد و راهي هند شد. او اين سفر سخت و طولاني را از ليسبون آغاز كرد و نزديك به يازده ماه بعد در كاليكات هند، بار ديگر قدم به خشكي گذاشت. مردم آنجا او را دزد دريايي پنداشتند كه به دليلي ـ كه فاش نميكند ـ به ساحل پناه آورده است. دستگير و به اعدام محكوم شد، اما با رشوه و خدعه خودش را از بند رها كرد و از يك قدمي مرگ گريخت. حتي چند معاهده تجاري با امراي محلي امضا كرد. سپس كشتي خود را از ادويه مرغوب پر كرد و از همان راهي كه آمده بود به كشورش برگشت. اين نخستين سفرش به شرق بود و چند سال بعد دوباره تكرار شد. ويل دورانت مينويسد: «عاقبت، پرتغاليها راهي به هندوستان يافتند و از هزينه سنگين انتقال كالا از يك كشتي به كشتي ديگر و دادن باج و عوارض راه و صدمات راه خشكي و آبي قديم كه از ايتاليا تا مصر يا عربستان يا ايران ميگذشت، آزاد شدند. نتايج اقتصادي كشف اين راه، مدت يك قرن، براي اروپا مفيدتر از نتايجي بود كه از كشف قاره امريكا عايد شده بود.» اما از خود واسكو دوگاما، حداقل درباره سالهاي كودكي و ابتداي جواني او چيز زيادي نميدانيم. گويا مدتي در ارتش پرتغال خدمت كرد و در جنگ با پادشاهي اسپانيا نيز حضور داشت. بعدها به خواست و دستور پادشاه كشورش پرتغال، راهي شرق شد و در هند چند پايگاه ثابت تجاري برپا كرد. سپس براي حفظ اين پايگاهها به اشغال نظامي و سيطره سياسي روي آورد. او نخستين كسي بود كه چنين ميكرد و از اينرو اكنون در كتابهاي تاريخ، پادشاهي پرتغال را اولين دولت امپرياليست جديد ميخوانند.
دو: واسكو دوگاما بيرحم و درندهخو بود و مجازاتهاي سخت مثل زندهزنده سوزاندن و مثله كردن را روشي كارآمد براي ايجاد هراس و تحميل سلطه ميديد. او 24 دسامبر 1524 در كوچين هند، جايي كه اولين پايگاه خودش را آنجا بنا كرده بود از دنيا رفت. گويا آن زمان شصت سال داشت. سفر دريايياش يكي از گامهاي اروپاييها براي گذر از قرون وسطي محسوب و اهميت آن با تحولاتي مثل اصلاح ديني و ابداع فن چاپ قياس ميشود. او مانند كريستف كلمب و فرديناند ماژلان و برخي ديگر از همتايانش، با سفرهاي خود ديوار جهل و بيخبري ساكنان اروپا را فروشكست و امكان شناخت جهان پهناور و ارتباط با مردم شرق و غرب زمين را برايشان مهيا كرد. همچنين مسير تجاري تازهاي براي اروپاييها گشود و با اين كار، بازرگاني آن قاره را رونق داد. اين مسير تجاري جديد كه رونق گرفت، مسير قديمي عملا متروك شد و كشورهايي مثل مصر و سوريه و جمهوري ونيز كه مسير قديمي از خاك و آب آنان ميگذشت بيشتر منافع سنتي خود را از دست دادند. براي برخي از آنها اين ضربه سنگينتر بود و مثلا مصر در اين تغيير و تحول به فقر و انحطاط افتاد و به طعمهاي آسان براي دولت عثماني تبديل شد. هرچند در بلندمدت، اين زيان اقتصادي شامل عثمانيها ـ و نيز ايرانيها ـ نيز شد. طنز تلخ ماجرا اين بود كه يك جغرافيدان و دريانورد عرب كه در ستارهشناسي هم تبحر داشت، واسكو دوگاما را در گشودن مسير تجاري جديد راهنمايي ميكرد.