شهرهاي كوچك، غمهاي بزرگ
فرزانه توني
طبق روال هر سال كه موج ويروسهاي عجيب و غريب سرماخوردگي و آنفلوآنزا، ناگهان دامنگير شمار زيادي از مردم ميشود، دير يادمان ميافتد كه چقدر فرهنگ اطلاعرساني مِنباب افزايشِ سطح بهداشت خانواده و جامعه و پيشگيري از بيماري، در كشور ما و ميان مردمانمان غريب بوده و در سطح بسيار پاييني قرار دارد. هر ساله درست در مواقعي كه اتفاق بروز كرده و همه را درگير ساخته و نه پيشتر، در اين مورد اطلاعرساني ميشود، چه بسا كه حتي بسياري از اتفاقات ناگوار و تلخ در ميان مردم بهزودي به فراموشي سپرده ميشود و درس عبرتي براي سالهاي آينده نيز نخواهد شد، اما چقدر خوب ميشد هر سال، قبل از اينكه مردم خسرانزده شوند و جان شماري از پير و جوان گرفته شود، اين اطلاعرسانيها به مردم انجام ميشد و مردم به افزايش سطح بهداشتشان ترغيب ميشدند.
عليايحال موضوع مهم ديگر در كنار افزايش آگاهي و اطلاعرساني به مردم، تجهيز بيمارستانهاي دولتي شهرهاي كوچك است كه در بسياري از موارد خانوادهها را ناگزير به انتخاب درمانگاههاي خصوصي با هزينههاي هنگفت ميكند. اين بين براي خانوادههاي كمدرآمد كه كمبود و نبود بسياري از تجهيزات در بيمارستانهاي دولتي، آنها و عضو بيمارشان را آزار ميدهد، چه پيشنهادي ميتوان داد؟ امروزه در بسياري از شهرهاي كوچك، مردم براي درمان به ناچار به شهرهاي بزرگ مجاور ميروند. اين درحالي است كه با پيشرفت روزبهروز، هنوز هم در شهرهاي كوچك، مشكلاتي همچون نبود يك كادرپزشكي خوب يا يك بيمارستان دولتي قابلقبول وجود دارد و نمودار بهبود و سطح رشد در اين بيمارستانها نه تنها سير صعودي را طي نميكند كه چه بسا نزولي است. در زمانهايي كه مردم همزمان با تمام مشكلات كشور اعم از گراني بنزين، گراني مايحتاج اوليه زندگي و هزينه بالاي حملونقل و... دستوپنجه نرم ميكنند، ديگر توانايي كنار آمدن با پايين بودن سطح امكانات درماني شهر محل سكونتشان را ندارند. چه بسا با گراني بنزين، مردم شايد ديگر نتوانند بيمارشان را براي درمان، به شهر مجاور ببرند و ناگزير به استفاده از يك بيمارستان دولتي قديمي با كمترين سطح امكانات شوند. اين موضوع كه جمعيت شهرهاي بزرگ چون تهران هر سال بيشتر و بيشتر ميشود، موضوع عجيب و غيرعادي نيست، باتوجه به مواردي كه گفته شده، خانوادهها ترجيح ميدهند فرزندان خود را در شهرهاي بزرگتر و با همه رقم امكانات بهتر و بالاتر بزرگ كنند، اما به راستي آيا انصاف است كه اجازه دهيم تمامي امكانات از آن ساكنان شهرهاي بزرگ شود؟ و آيا نميشود حداقل در زمينه درماني، اين حجم كادر درماني كه هر سال فارغالتحصيل ميشوند يا حتي بسياري از تجهيزات معمول و پركاربرد را شامل حال ساكنان شهرهاي كوچك كرد كه بزرگترين معضل و دغدغهشان سلامتي خانوادهشان است؟ پيشتر هم اين موضوع بارها ذكر شده اما جدي گرفته نشده است و حال اگر دولت كماكان خواهان كاهش تراكم جمعيت در تهران و ساير ابراستانها است، اولين نكتهاي كه بايد مدنظر داشته باشد، رسيدگي به مراكز درماني در شهرهاي كوچك و تجهيز آنهاست. البته غير از مراكز درماني، مراكز رفاهي، آموزشي و بسياري ديگر كه مختص شهرهاي بزرگ است نيز ميتواند ترغيبكننده خانوادهها باشد. معالوصف اجازه ندهيد اختلاف سطح مراكز درماني، مردم را از شهرهاي خودشان آواره شهرهاي بزرگتر كند، اجازه ندهيد مردمان دلبزرگ شهرهاي كوچك، از ترس بيماري يكي از اعضاي خانوادهشان تب كنند و غمشان بزرگ شود!