انتقام نهايي سردار
ترجمه: هديه عابدي
ويليام برنز و جيك سوليوان، دو تن از مقامات پيشين امريكايي در مقالهاي در وبسايت خبري «آتلانتيك» به بررسي تبعات و پيامهاي ترور سپهبد شهيد قاسم سليماني توسط دولت ايالات متحده امريكا پرداخته و نوشتند: (شهيد) سليماني هر آنچه را كه حكومت ايران ميخواست درباره خود مطرح كند، در خود داشت – نفوذ، مهارت و اعتماد به نفس. او خواب خوش را از چشم دشمنان ايران ربوده بود و خيال حاكمان ايران را نيز راحت كرده بود. در ايران سالها سليماني را «شهيد زنده» ميخواندند، اما قطعا انتظار ترور هدفمند او را به دست دونالد ترامپ، رييسجمهور امريكا نداشتند. اكنون ايرانيان به دنبال انتقام هستند – انتقامي اصولي با خونسردي و سخت. آنها از جنگ تمامعيار با امريكا اجتناب ميكنند. اما به دنبال تبديل يك ضربه تاكتيكي به منفعتي استراتژيك هستند. برخلاف دولت ترامپ كه نميتواند تمايل خود براي سختگيري به ايران را با تمايل به ترك منطقه هماهنگ كند، دولت ايران يك استراتژي مطابق با واقعيتها و محدوديتهاي خاورميانه دارد. اين كشور وسيلهها را به اهداف مورد نظرش وصل ميكند: حفظ قدرت، زنده نگه داشتن پروژههاي منطقهاي و بيرون كردن دشمنان قسم خوردهاي چون امريكا از همسايگي خود. هيچ كس واقعا نميداند چه اتفاقي خواهد افتاد، حتي بازيگران اصلي منطقه. اما با آرام شدن شرايط، آسيبهاي ناشي از حمله هوايي به (سردار) سليماني احتمالا بيشتر از چيزي ميشود كه دولت ترامپ مدنظر داشت. در واقع به نظر ميرسد اين حمله اتحاد ايرانيان را بيشتر كرده، موقعيت نظاميان امريكا را پس از مصوبه پارلمان عراق مبني بر خروج آنها از اين كشور متزلزلتر كرده و موجب از بين رفتن مفهوم ديپلماسي شده است. همه اينها باعث اين ميشود كه هزينه ترور (سردار) سليماني براي امريكا بيش از هزينهاي باشد كه ايران ميپردازد. (شهيد) سليماني احتمالا با (شهادت) خود آخرين انتقامش را از امريكا گرفته است.
يكي از قوانين سياست خارجي اين است كه تنها به دليل اينكه ميتوانيد كاري را انجام دهيد، يا فقط به دليل اينكه كاري از نظر اخلاقي قابل دفاع است، نميتوان آن را هوشمندانه دانست. هر دو همتاي پيشين ترامپ زماني كه به هدفگيري (شهيد) قاسم سليماني فكر ميكردند، به اين قانون پايبند بودند. اما ترامپ شيفته اقداماتي است كه همتايان قبلياش از آن اجتناب ميكردند و با يكدندگي معتقد است كه ميتواند با تصميمات يكجانبه و قدرت امريكا به خواسته خود برسد. اين دو مقام امريكايي در ادامه اين نوشتار با بيان اينكه ترور سردار سليماني براي شخص رهبر جمهوري اسلامي، ضايعه بزرگي بود، نوشتند: اين ترور باعث شد سياست او مبني بر عدم مذاكره با غرب بار ديگر تاييد شود. اين بدبيني پيشتر پس از خروج ترامپ از توافق هستهاي نيز تاييد شده بود. ايران اكنون احساس ميكند بايد جهشهاي بزرگي انجام دهد، جهشهايي مانند ادامه غنيسازي اورانيوم در سطوح بالاتر. ديگر امضاكنندگان برجام بيش از اين اعتباري براي بازگرداندن ترامپ به ميز مذاكره يا ارايه منافع اقتصادي وعده داده شده به ايران ندارند. اكنون تنها سوال درباره توافق هستهاي روش و سرعت پايان آن است. با پايان توافق هستهاي ايران، مشكلات زيادي به وجود ميآيد؛ از خطر شروع حمله نظامي گرفته تا ريسك يك جنگ هستهاي. عواقب منطقهاي گستردهتر ميتواند به همان نسبت براي منافع امريكا نيز خطرآفرين باشد خصوصا در عراق. ترور (شهيد) سليماني به دست امريكا ميتواند باعث كاهش ايران هراسي در منطقه شود. حدود يك ماه پيش كنسولگري ايران در نجف مورد حمله عناصر ناشناس قرار گرفت كه ايران را به نقض حق حاكميت عراق متهم ميكردند؛ اكنون امريكاييها هدف جديتري براي همين اتهام هستند. تهران هركاري انجام ميدهد تا حضور نظامي امريكا در عراق را چه از نظر عملياتي و چه از نظر سياسي از بين ببرد. آنها به دولت عراق فشار ميآورند و خواستار خروج امريكاييها از اين كشور هستند. در عين حال دوستان ايران به تحقير امريكاييها در عراق ادامه ميدهند و به دنبال فرصتهايي براي ضربه زدن به تجهيزات امريكا هستند. حتي اگر امريكا نيروهاي خود را از عراق خارج نكند، باز هم فشار براي محدوديت نظاميان امريكايي در عراق آثار جدي بر مبارزه عليه داعش ميگذارد؛ مبارزهاي كه هنوز خيلي مانده تا به پايان برسد. ترامپ علاقه خود را براي بيرون كشيدن نيروهاي امريكايي باقيمانده در سوريه علنا ابراز كرده است و ايران نيز او را تشويق به انجام اين كار ميكند. در حوزه خليج فارس، شركاي امريكا اشتياق خود براي رويارويي تهران و واشنگتن را رفته رفته از دست ميدهند. چيزي كه آنها را ميترساند، تصميمات ناگهاني ترامپ و افراط و تفريط او در نشان دادن واكنش است، به چند دليل ما به اين پرتگاه خطرناك رسيدهايم؛ اول تصميم احمقانه ترامپ مبني بر خروج از توافق هستهاي؛ دوم برداشت كوتهبينانه او از سياست فشار و در نهايت به زعم نويسنده مطلب افراد تندرويي كه در داخل ايران او را تحريك ميكنند. زماني كه توافق هستهاي پابرجا بود نيز ايران دشمن امريكا محسوب ميشد، اما پهپاد امريكا را سرنگون نميكرد و شبهنظاميان عراقي نيز كاركنان امريكايي اين كشور را هدف قرار نميدادند. خروج از توافق هستهاي، بدون داشتن مدركي دال بر تخطي ايران از مفاد برجام، باعث شد چرخهاي قابل پيشبيني از تنش و رجزخواني به وجود بيايد. اين چرخهاي است كه ترامپ با اظهارات تند و «فشار حداكثري» خود به آن شدت بخشيده است. اين در حالي است كه سياستهاي ترامپ هيچ هدف واقعگرايانهاي را دنبال نميكند و فاقد دقت و آيندهنگري است.دولت ترامپ نخستين دولت امريكا نيست كه در قبال خاورميانه به تفكر جادويي روي آورده است، اما تناقض در رويكردهايي كه ترامپ اتخاذ ميكند استاندارد جديدي را به وجود آورده است. او با وعده كاهش نفوذ منطقهاي ايران و دستيابي به «توافقي بهتر» روي كار آمد، اما تا الان حضور نظامي امريكا در منطقه را كاهش داده و از ديپلماسي نيز رويگردان بوده است.اگر بخواهيم منصفانه قضاوت كنيم بايد بگوييم كه امريكا در ابتداي سال 2020 نهتنها نسبت به سه سال گذشته از دستيابي به آن اهداف دور شده است، بلكه اكنون بيش از گذشته در معرض خطرهاي غيرقابل پيشبيني و افزايش تنش با ايران و نامني گسترده در خاورميانه قرار گرفته است. خاورميانه سرزمين پيامدهاي ناخواسته است و امريكا در دام تراژدياي افتاده كه خود آن را به وجود آورده است.