از برف بياموزيم
اصغر مهاجري
به تعبير ابنخلدون، يكي از عوامل تمدن، عامل جغرافيايي بوده است و سرزمينهايي كه در نواحي بالاي 35 درجه خط استوا قرار داشتند، شاهد تمدنهاي بيشتري بودند. در زمانهاي دورتر اين عوامل جغرافيايي در رفاه و پيشرفت جوامع موثر بودند و شادي هم برآيندي از همان اتفاقات مباركي است كه در جوامع رخ ميدهد. الان عامل جغرافيايي تحت كنترل عوامل اجتماعي، فرهنگي و غيره درآمده است. مثلا كشوري مانند ژاپن به لحاظ جغرافيايي ويژگيهاي ضدباروري زمين و توسعه و پيشرفت را دارد اما عاملهاي فرهنگي و اجتماعي آنها، جغرافيا را در مديريت خود دارد. اگر نعمتهاي خدادادي هم در سرزميني وجود دارد كه مانند بارش برف و باران بسيار ارزشمند است، به شرطها و شروطها ميتواند در زندگي اجتماعي ما موثر باشد، يعني زماني ميتواند تاثير بگذارد كه ما عوامل جغرافيايي را با ويژگيهاي عقلاني، فرهنگي و اجتماعي آرايش دهيم و از آن بهره بيشتري ببريم. جز اين اگر باشد مانند اين است كه براي پاكي هواي تهران منتظر باد بمانيم، منتظر بمانيم تا بارشها برايمان مديريت و نقصانهاي ما را جبران كنند، خيالي خوشبينانه و در مواقعي فريبكارانه است. تنها راه نجات ما به سمت توسعه و پيشرفت و امنيت و شادي، فقط بايد با تدبيرهاي فرهنگي، سياسي و اقتصادي رخ دهند، در اين زمانه چارهاي جز اين پيش روي ما نيست. مجموعهاي از عوامل جمعي وجود دارند كه ميتوانند ايجاد شادي كنند يا تراژدي به بار بياورند. اگر ما نتوانيم از اين ويژگيها براي ايجاد شادي استفاده كنيم يا بسترهاي مناسب براي ب روز شادي را به وجود آوريم، شكست ميخوريم. فرهنگ ما نه در سالهاي اخير بلكه در بازهاي طولانيتر از زمان به نظر ميرسد كه توليد و بازتوليد تراژدي و غم را مناسبتر ديده است و آن را بلد است در حالي كه در توليد و بازتوليد شادي وارد نيستيم يا مسيرش را به كژراهه ميرويم. زماني كه شادي را بازتوليد نميكنيم، ضربههاي مهلك آن را در حوزههاي اقتصادي و سياسي و اجتماعي ميخوريم، جامعهاي كه با دست خالي هم شادي را بلد باشد، با هر بار بازتوليد شادي، شرايط را براي بازتوليدهاي بيشتر در حوزههاي ديگر هم بهتر ايجاد ميكند. برف نشانگان بسيار خوب و زيبايي است. برف رنگ پاكي دارد و فارغ از آن از گذشته نشانه ذخيرهسازي براي ما بوده است و براي همين است كه برف را بيشتر از باران دوست داشتهايم. برف به جز زيباييهاي طبيعياش به نوعي تضمين آينده است، آينده خوبي را پيشبيني ميكند.
برف در فرهنگ كشاورزي و دامداري قدماي ما، ذخيره آب براي فصل بهار و تابستان و يك سال خوب را نويد ميداده است. من اين برف را به فال نيك ميگيرم، اين برف ميتواند ما را بيدار كند تا بسترهاي سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي بيشتري ايجاد كنيم. يك مثالش اين است كه براي انتخابات اسفند ماه گشايش ايجاد كنيم؛ اين افزايش مشاركت در دست همه ما است، ما ميتوانيم در ديپلماسي تعاملات خوبي ايجاد كنيم و با اين تعاملات، اميدهاي خوبي را براي فردا ايجاد كنيم. ميتوانيم خودمان را به تعبير رهبري در اقتصاد قويتر كنيم. شفافيت و اعتماد را افزايش دهيم، به جوانان توجه كنيم و غم فرداي آنها را تبديل به انديشه امروزمان كنيم. اينها ثبات را براي آينده تضمين ميكند. از برف بياموزيم كه علاوه بر اينكه حال خوب و نور به ما ميدهد، دورانديشي و انباشت را هم برايمان به همراه ميآورد. ما هم ميتوانيم سرمايه اجتماعيمان را تقويت و اين انباشتها را در حوزه فرهنگي و سياسي و اقتصادي ايجاد كنيم. يك بار هم شده به سمت فرهنگ برف حركت كنيم، به مسير برف برويم و اميدافزايي برف را الگوي خودمان قرار دهيم.