11 سال بعد از انتشار دفتر اول از مجموعه «معرفي و بررسي آثار داستاني و نمايشي»، فرهنگستان زبان و ادب فارسي به تازگي دفترهاي دوم و سوم از اين مجموعه را منتشر كرده است. دفتر اول كه به كوشش حسين مرتضاييان آبكنار درآمد، دربرگيرنده آثاري بود كه در فاصله 1250 تا 1300 خورشيدي منتشر شده بود. دفترهاي دوم و سوم را بهناز عليپور گسكري با رويكرد تحليل محتوا در ادامه سير تاريخي پروژه كار كرده كه كتاب اول آثار 1300 تا 1310 و كتاب دوم آثار 1310 تا ۱۳۲۰ خورشيدي را شامل ميشود. در مقدمه كتاب آمده است كه اين پروژه در چارچوب طرح «تطور مضامين داستاني در ادبيات فارسي» در گروه ادبيات معاصر فرهنگستان زبان و ادب فارسي پديد آمده است. با بهناز عليپور گسكري، داستاننويس، مدرس دانشگاه و پژوهشگر ادبي در مقام مولف كتاب «معرفي و بررسي آثار داستاني و نمايشي» گفتوگو كردم.
طبعا بايد گفتوگو را از اينجا شروع كنيم كه ايده انتشار كتابي پژوهشي براي معرفي آثار داستاني و نمايشي معاصر كه بر اساس ردهبندي دههها انجام شود، از كجا به وجود آمد؟ منظورم ايدهاي است كه منجر به انتشار دفتر اول اين پروژه پژوهشي توسط حسين مرتضاييان آبكنار شد.
در مقام مقدمه بايد بگويم اگرچه ادبيات مكتوب سرزمين ما سابقهاي باستاني دارد، عمر ادبيات داستاني معاصر فارسي چندان طولاني نيست و به زحمت به صد و پنجاه سال ميرسد. با اين وصف هنوز بسياري از نخستين دستاوردهاي داستاني معاصر ما به درستي معرفي و شناسانده نشدهاند. براي درك ادبيات داستاني معاصر ضروري است از داشتهها و آثار پيشيني خود آگاه باشيم تا راههاي رفته تكرار نشود و نكات تازه يافته را از جمله اكتشافات خود نپنداريم. متاسفانه نخستين تلاشهاي اثرآفرينان ما به دليل پراكندگي و دور از دسترس بودن كمتر ديده و شناخته شدهاند. به منظور حفظ و شناسايي اين آثار و فراهم ساختن تاريخچهاي توصيفي از پديدههاي ادبيات داستاني معاصر ايران، اين مجموعه شكل گرفت. مجموعهاي كه شامل سه كتاب از نخستين آثار داستاني و نمايشي از 1250 تا 1320 شمسي در سه كتاب مستقل است. كتاب اول در 1387، كتاب دوم در 1394 و كتاب سوم در 1397 توسط انتشارات فرهنگ آثار منتشر شدهاند. فكر اوليه تهيه و تدوين مجموعه حاضر توسط احمد سميعي گيلاني، رييس گروه ادبيات معاصر فرهنگستان زبان فارسي مطرح و با دعوت از حسين آبكنار و من، كار روي اين پروژه آغاز شد. گام اول يافتن اين آثار و گزارش اوليه بود كه به همت پژوهشگران فرهنگستان انجام شد و گام بعدي كه به معرفي و بررسي و تحليل اين آثار اختصاص دارد، توسط ما دو نفر. كتاب نخست به آثار منتشره بين سالهاي 1250 تا 1300 ميپردازد كه به قلم و كوشش حسين آبكنار انجام شد. اين كتاب به حدود 30 اثر پرداخته است. بررسي و تحليل آثار داستاني منتشره بين سالهاي 1300 تا 1320 را نيز در دو كتاب مستقل من انجام دادم. در معرفي اين آثار به مهمترين گرايشهاي ادبي، همچنين به عوامل بيروني در پيدايش آنها شامل بسترهاي اجتماعي-فرهنگي و تاريخي و خلاقيتهاي ادبي اثرآفرينان و جنبههاي زيباييشناختي متون توجه شده است. به اين منظور طبقهبندي تاريخي بر اساس زمان انتشار آثار در بازههاي زماني معين در نظر گرفته شد.
در دفتر اول كه آقاي آبكنار كار كردند، بازهاي 50ساله بين 1250 تا 1300 براي بررسي آثار داستاني و نمايشي در نظر گرفته شده است. دليل آن چيست؟ قِلّت آثار قابلاعتنا در هر دهه از آن 50 سال؟ فكر اينكه از آغاز سده خورشيدي اين طبقهبندي زماني از نيم سده به يك دهه كوتاه شود، از كجا آمد؟
واضح است اولين نويسندگاني كه تلاش كردند آثاري در ژانرهاي جديد ادبي شامل نمايشنامه، رمان و داستان كوتاه، به پيروي از نمونههاي اروپايي، بيافرينند اندك هستند. اين نويسندگان اغلب معدود افرادي هستند كه در غرب تحصيل كردهاند، با گونههاي روايي آشنا هستند، دستي در ترجمه و افكاري توسعهطلبانه در سر دارند. طبيعي است در يك دوره زماني پنجاه ساله نخست، شاهد انتشار آثار كمشماري در حوزه ژانرهاي جديد ادبي باشيم. همان طور كه گفته شد تقريبا حدود 30 اثر در اين دوره پنجاه ساله بين 1250 تا 1300 شناسايي و بررسي شد و طبيعي است كه هر چه جلوتر برويم تعداد اثرآفرينان و آثار توليد شده بيشتر شود. بهطوري كه در دو دهه 1300 تا 1320 حدود صد اثر به دست آمد كه شايد عنوان آثار و اثرآفرينان آنها پيش از اين كمتر شنيده شده باشد. اينها آثاري هستند كه آنها را ميتوان ذيلِ ژانرهاي متعدد ادبيات داستاني اعم از اقليمي، علمي-تخيلي، پليسي-كارآگاهي، روانشناختي، آخرالزماني و ... مورد مطالعه قرار داد. شايان ذكر است كه نخستين سفرنامههاي خيالي مثل سياحتنامه ابراهيم بيگ، بيوگرافيهاي داستاني مانند سياحت شرق آقا نجفي قوچاني، داستانهاي پليسي مثل شرلوك هلمز ايران، جنايات بشر، پيرچاك هندي و قاتل كيست؟ يا اولين اقتباسهاي نمايشي مانند طبيب اجباري، و شوهر وفادار يعني كشك از علي نصر، ادبيات زندان مانند ايام محبس نوشته علي دشتي، رمانهاي علمي-تخيلي مانند افسانه طي زمان از موسي نثري همداني، و رمان آخرالزماني (آپوكاليپتيك) مانند سياحت غرب آقا نجفي قوچاني و صحراي محشر جمالزاده و اولين داستان كوتاه فارسي از جمالزاده و نظاير آن محصول تراوشات خلاقهاي است كه نخستين بار در اين دوره نوشته شدهاند و همين نكات اهميت اين دورهها و آثار منتشره در آن را براي پژوهشهايي وسيعتر ضروري ميسازند. هرچند مدعي نيستيم كه كل آثار ديده شده باشد. با تلاشهايي كه انجام شد از جمله جستوجو در كتابخانههاي عمومي، تخصصي، شخصي، و كتابخانههاي خارج از كشور به اين تعداد اثر دست يافتيم. بيشك آثار ديگري هم وجود دارد كه به دست ما نرسيده يا پس از انتشار كتابها به آنها دست يافتيم. همان طور كه در مقدمه كتابها ذكر شده اين كار پايان يافته تلقي نميشود. آثاري كه به تازگي يافته شده و يا به دست خواهد آمد در ويراستهاي بعدي به صورت تكمله افزوده خواهد شد.
معمولا كارهاي پژوهشي و در حوزه ادبيات كه به آثار خلاقه ميپردازد، كمتر پيش ميآيد كه مثلا شاهد بررسي آثار قصوي با آثار نمايشي باشيم. دليل تجميع اين داستانها با آثار نمايشي در قالب يك كتاب چيست؟
مهمترين دليل اين است كه نخستين آثار ادبيات مدرن ما با ژانر نمايشنامه آغاز ميشود. بهطوري كه در معرفي و بررسي آثار در نيم قرن يعني از 1250 تا 1300 بيشترين تعداد آثار مورد بررسي از آنِ نمايشنامههايي است كه از جمله اولين فعاليتهاي ادبي خلّاقه ما به شمار ميآيند.
اين كار پژوهشي «معرفي و بررسي آثار داستاني و نمايشي» نام دارد. در اين پروژه تا چه اندازه معرفي آثار اهميت داشته و چقدر تحليل و بررسي مهم بوده؟ آيا تمهيدي از جانب شما براي برجسته كردن آثار مهمتر در اين ميان وجود داشت يا اينكه بيشتر جامعيت و دربرگيري ملاك عمل بود؟ چون تعداد صفحاتي كه به نويسندگان مختلف اختصاص داده شده، خيلي با هم متفاوت نيست. مثلا همانقدر به هدايت فضا داده شده كه به اسماعيل بن محمدعلي محلاتي نجفي. همانقدر به مطيعالدوله كه به آقابزرگ علوي.
معرفي آثار يك سوي موضوع كار ماست و تحليل آن جنبهاي ديگر از پژوهشِ ما. در بررسي و تحليل آثار، كه از نظر من برجستگي بيشتري دارد، توجه به ساختار و محتواي آثار و ويژگيهاي برجسته آنها مورد نظر بوده است. در بررسي و تحليل آثار با توجه به محدويتي كه در صفحات اختصاص يافته به هر اثر وجود داشت تلاش شد تا به روش تحليل محتوا، ساختار هر اثر با توجه به طرح و پيرنگ، زاويه ديد، شخصيتپردازي و درونمايه و ساير عناصر و جلوههاي زباني و زيباييشناسي آنها ملاحظه شود. و سپس محتواي آثار با تكيه بر مضمون و درونمايه با در نظر داشتن شرايط اجتماعي و تاريخي و فرهنگي هر دوره تبيين گردد. در كنار اينها نگاه اثرآفرينان در خصوص سنّت و مدرنيت را در دورههاي مورد مطالعه، كه نقاط عطف تاريخي ايران از حيث گذار از سنت به مدرنيسم است پيش چشم داشتيم.
روش كار به اين ترتيب است كه در ابتداي بررسي هر اثر، شرح مجملي در باره نويسنده، شامل اشاراتي در باره زندگي فردي، خانوادگي و فعاليتهاي اجتماعي- سياسي و فرهنگي و آثار او بيايد. هدف از اين بخشِ كار شناساندن خاستگاه طبقاتي، سوابق تحصيلي، دغدغههاي اجتماعي و فرهنگي و نقش نويسنده در شكلگيري جريانهاي ادبي معاصر بوده است.به اين منظور در كنار معرفي آثار ادبي نويسندگان، به كليه دستاوردهاي قلمي آنان، كه بازتابنده دامنه فعاليتهاي فكري آنها است، اشاره شده است. سپس خلاصهاي از هر اثر متضمن طرح و پيرنگ كلي داستان، گزارش حوادث، معرفي و تحليل شخصيتها، و كنش و واكنش آنان تبيين شد. تا خواننده براي ورود به بحث تصاوير روشني از اثر در ذهن داشته باشد. تحليل ساختاري و محتوايي هر اثر نيز بر توصيف، و مقايسه و تحليل عناصر داستان از نوع و شيوه روايت گرفته تا انديشه، نوع نگاه و زبان و لحن و چگونگي پرداخت آن مبتني است. بهطوري كه درونمايههاي مكرّر در آثار دو دهه مورد مطالعه ما، از دغدغههاي يكسان اثرآفرينان آن خبر ميدهد كه ملهم از شرايط خاص اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي است. جامعهاي كه در بركشيدن جامه تنگِ سنّت به زحمت افتاده و لباس مدرنيسم هم به تنش اندازه نيست دچار بحرانهاي عديدهاي است كه نمود عريان اين شرايط تاريخي در مضامين آثار بازتاب يافته است. از اين رو نمايش ستمديدگي زنان و شرايط اسفبار آموزش و تعليم كودكان، مخالفت با ازدواج اجباري، مبارزه با جهل و بيسوادي، انتقاد از فقر اقتصادي و فرهنگي، فساد و تبعيضات اداري و اجتماعي، و گرايشات مليگرايانه و هويتجويانه و غربستيزانه، مهمترين خط انديشه اثرآفرينان را منعكس ميسازد. در پايان بررسي هر اثر هم پارهاي از متن داستان يا نمايش، انتخاب و با رسمالخط و حفظ سبك و سياق نويسنده نقل شده است. هدف از اين قسمت كار هم اين است كه مخاطب تا اندازهاي با نثر و زبان و شيوه روايت و نگارش اثرآفرين آشنا شود. با توجه به محدوديت فضايي كه براي هر اثر در اختيار ما بود تلاش شد بدعتهاي روايي و موضوعي در كنار كيفيت ادبي آثار و جنبههاي زيباييشناختي آنها در نظر گرفته شود.
شما در باره آثار دو دهه 1300 تا 1320 دو كتاب مستقل پژوهشي نوشتهايد كه بالغ بر صد اثر داستاني و نمايشي است، پژوهشهايي انجام شده اما اغلب آنها گزارشهايي موردي بوده كه به مجموع شاخص هر دوره نپرداختهاند. تفاوت كار خود را به لحاظ برشماري شاخصهاي اين دو دوره 10 ساله در چه ميبينيد؟
در تدوين اين پژوهش فارغ از قوت و ضعف آثار هدف و نظر ما جامعيت كار بود. يعني نخست گردآوري اولين آثاري كه در ادبيات داستاني معاصر ايران نوشته شدهاند براي ما اهميت داشت. سپس معرفي و تبيين ظرفيتهاي ادبي و شاخصههاي هنري و ساير جنبههاي بيروني مورد نظر قرار ميگرفت. به اين منظور تلاش شد تا جايي كه مقدور است به كليه آثار دست يابيم. بيشك به بسياري از آنها دست نيافتهايم به همين علت اين كار تمام شده تلقي نميشود و تلاش ما براي تكميل آن ادامه دارد. همانطور كه گفته شد تا پيش از اين، اثري با اين چارچوب و رويكرد، كه ميتوان آن را نوعي تاريخ ادبيات توصيفي- تحليلي خواند انجام نشده است. گزارشها و پژوهشهاي موردي كه پيش از اين كار ديده شده، از رويكردها و شيوههاي متفاوتي برخوردارند و وجه مشترك همه آنها عدمِ شمول است. مثلا در برخي از آنها فقط به معرفي اثري خاص و نويسنده آن پرداخته شده. در مواردي دسته بنديها بر اساس نوع رمانها مانند بررسي رمانهاي تاريخي، يا رمانهاي اجتماعي و از اين دست گردآوري و كار شدهاند. البته بايد بگويم كه حتما اين پژوهشها اعم از كتاب و مقاله، به مثابه پيشينه كار ما، با ذكر منبع در متن درج گرديده است. باز هم بايد تاكيد كنم كه اين پژوهش در حقيقت فتح باب و سرآغاز حركتي است كه ضرورت و اهميت آن در ادبيات داستاني معاصر ايران بر كسي پوشيده نيست. و لازم است پژوهشگران ديگر با افكار و توسل به ابزار بديعتر و دقيقتر، به گسترش و تعميق آن بپردازند. بدون شك هر كار اوليهاي از خطا و مسامحه مبرا نيست و در تكميل اين آثار اصلاح و جبران آنها در نظر گرفته شده است.
دو دهه اول سده خورشيدي جاري، از نظر سياسي و اجتماعي، اهميت زيادي در تاريخ معاصر دارد. در دو سوال، دو جنبه از وضعيت آن دو دهه را مطرح ميكنم. اول از ميراث انقلاب مهم مشروطه شروع ميكنيم. آن سالها، سالهاي تبلور مفاهيم مطروحه در انقلاب مشروطيت بعد از يكي، دو دهه بود. مفاهيمي كه شايد براي اولينبار در سپهر انديشه ايراني موضوعيت پيدا كرده بود از جمله تلاقي دو مفهوم عدالت و آزادي در معني جديد و مدرن كلمه بود. طوري كه حق بيان عقيده هم به مثابه مفهومي عدالتخواهانه در كنار ديگر شقوق عدالت مطرح شد. در آثار مورد بررسي، ميراث انقلاب مشروطه تا چه اندازه براي شما مشهود بود؟
درونمايه آثار اين دورهها كه تاكيد ما بيشتر به آنها تعلق يافته، نشان ميدهد در پي دستاوردهاي مشروطه، مفاهيم قانون، عدالت و آزادي به درستي در درونمايهها بازتاب يافتهاند. در يك كلام درونمايههاي مشترك اين آثار از دغدغههاي واحد نويسندگاني حكايت دارند كه اكثرا از آزاديخواهان و روشنفكران مشروطه و پس از مشروطهاند. مضاميني همچون لزوم گسترش قانون و عدالت، مخالفت با ازدواج اجباري، بيان شرايط اسفبار حقوق زنان، فقر، نابساماني و فسادهاي اجتماعي و اداري همه بازتاب انديشه اثرآفرينان در داستانها و نمايشنامههاي آنان است.
آن سالها كشور با چند رويداد سياسي بسيار مهم روبهرو بود. كودتاي رضاخاني، روي كار آمدن پهلوي اول، فضاي اختناقآميز آن دوره كه حتي به شكل دستوري ابلاغ ميشد آثار ادبي از چه مضاميني بپرهيزند و چه مضاميني را دستمايه قرار دهند. خانلري در جايي (كنگره نويسندگان ايران به سال 1325) گفته است كه حتي كلمه جنگل را از اثر شاعري حذف كرده بودند چون ميتوانست تداعيگر جنبش جنگل باشد. اين جنبه از آن دوره تاريخي چطور؟ در آثار چه نويسندگاني اين خفقان بيشتر مشهود است؟
هميشه نويسندگان ما با محدوديتهاي بسياري از جمله سانسور و تابوهاي فرهنگي و اجتماعي روبهرو بودهاند. منتها هر كدام با درجاتي سعي كردهاند با تمهيداتي كه در اثر خود به كار بستهاند از اين موانع عبور كنند. مثلا ذبيح بهروز در نمايشنامه جيجك عليشاه (1301) براي انتقاد از شرايط موجود ستينگ نمايش را به دوره قاجار ميبرد. يا لطفالله ترقي در خانم هندي و عباس خليلي در پيرچاك هندي به منظور انتقاد از سيستم قضايي و بيعدالتيهاي اجتماعي و فساد جاري و گريز از سانسور مكان داستان را به خارج از ايران (هند) منتقل ميكنند. در برخي رمانها مثل هما و زيبا از محمد حجازي، نويسنده با ترسيم فساد و فحشا و ادبار زنان در سالهاي نخست قرن حاضر زيرساختهاي اجتماعي و اداري را بهطور مستقيم مورد انتقاد قرار ميدهد ولي با تمهيداتي همچون استقبال از ظهور يك منجي اثر را قابل چاپ و انتشار ميسازد. برخي از نويسندگان نيز مانند محمد مسعود بيهيچ ملاحظاتي سيستم آموزشي كشور را مورد حمله قرار ميدهد و سرانجام در اين راه كشته ميشود. البته بايد اضافه كنم بسياري هم تن به شرايط عصر خود دادند و به بازنمايي شكوه باستاني و ميهنپرستي افراطي بسنده كردند و به مناسبات موجود تن سپردند.
در كنار انسداد فضاي فرهنگي و سياسي و ديكتاتوري مشهود رضاخان، كشور در آن دو دهه دستاوردهايي از عصر تجدد را هم تجربه كرد. اين مظاهر تجدد طبعا سبك زندگي مردم ايران را هم تحت تاثير قرار داد. عريان شدن تعارضات ميان زندگي مدرن با بافت ذهني سنتي مردم ايران، محصول طبيعي آن دوره بود. وضعيت متناقضنمايي كه هنوز جنبههايي از آن آشكارا در زندگي ما مردم ايران مشهود است. چيزي كه رضا براهني از آن به «ناموزوني تاريخي» نام ميبرد. شما در مقام نويسنده و نيز پژهشگر ادبيات داستاني و نمايشي، تاثير اين تناقض را در آثار آن دو دهه تا چه اندازه ملموس ميبينيد؟
تبلور تحولات اجتماعي و فرهنگي كاملا در آثار ادبي اين دوره و هر دوره با درجاتي كم و زياد بازتاب مييابد. موضوع تقابل سنت و تجدد و كشمكشهاي فرهنگي ناشي از آن در جامعه مورد مطالعه ما تاكنون نيز ادامه دارد و اين تعارض در آثار خلاقه نمودهايي آشكارتري يافته است. مثلا در نمايشنامه كمدي جعفرخان از فرنگ آمده از حسن مقدم، يكي از نخستين نمايشنامههايي كه به شيوه تئاتر غربي در 1301 روي صحنه رفت و محتواي انتقادي- اجتماعي دارد، ميبينيم موضوع داستان كنايه ايست به برداشتهاي سطحي جماعتي كه به فرنگ ميرفتند و در بازگشت به جاي كسب دانش، به ظواهر ميآويختند و هويتباخته نه در وطن جاي داشتند و نه در فرنگ. در عين حال تضاد كهنهانديشي و نوگرايي، انتقاد از خرافه و كهنه پرستي در جاي جاي اثر در ديالوگها موج ميزند. به نظر من اين تعارضات در كشور ما شبيه جريان جذر و مد است. گامهاي پيش و پسي كه پيشبيني تحولات فرهنگي را مشكل ميسازد. ولي با اين اوصاف حركت به پيش امري محتوم است؛ هرچند بطئي، جانفرسا و نفسگير باشد.
اگرچه ادبيات مكتوب سرزمين ما سابقهاي باستاني دارد، عمر ادبيات داستاني معاصر فارسي به زحمت به صد و پنجاه سال ميرسد. با اين وصف هنوز بسياري از نخستين دستاوردهاي داستاني معاصر ما به درستي معرفي و شناسانده نشدهاند. متاسفانه نخستين تلاشهاي اثرآفرينان ما به دليل پراكندگي و دور از دسترس بودن كمتر ديده و شناخته شدهاند. به منظور حفظ و شناسايي اين آثار و فراهم ساختن تاريخچهاي توصيفي از پديدههاي ادبيات داستاني معاصر ايران، اين مجموعه شكل گرفت.