تجيري براي گلهاي سرخ
ناديا فغاني جديدي
آلن دوباتن، فيلسوف معاصر انگليسي و بنيانگذار مجموعه «مدرسه زندگي» در توضيح اينكه چرا لزوم برپا كردن چنين مجموعهاي را احساس كرده، ميگويد در دنياي امروز يكي از جنبههاي مهم سلامت، سلامت روان و در ذيل آن تلاش براي ارتقاي هوش هيجاني است، چراكه ارتقاي هوش هيجاني ميتواند به آدمي كمك كند ارتباط بهتري با دنياي اطراف و انسانهاي دور و برش داشته باشد. در يكي از كتابهايي كه تحتنظر اين مجموعه منتشر شده، نويسندگان به آسيبهايي پرداختهاند كه در دوران كودكي گريبان افراد را گرفته و تا آخر عمر ميتواند مثل طوق لعنت به گردنشان سنگيني كند. آسيبهاي مختلفي كه اغلب ناشي از ناآگاهي والدين و جهل آنها نسبت به اهميت فراهم كردن محيطي امن و مطلوب براي كودكان نشأت ميگيرد. كتاب را كه ميخواندم، ياد اخبار بد چند وقت گذشته افتادم. اگر فكر كنيم تقسيمبندي سال و ماه مقياس خوبي براي گذر عمر و سنجش اين بينهايت از ازل تا به ابد گستره است، امسال، سال 98، سال خوبي نبود. اخبار بد از در و ديوار بر سرمان ميريخت و چه صبحهايي كه وقتي كورمال كورمال در برزخ خواب و بيداري دستمان را به سمت گوشي ميبرديم، نور آبي رنگش خبر مهيب جديدي را توي صورتمان ميكوباند. يادم ميآيد حدود 20 سال پيش، وقتي تازه تازه پاي كامپيوتر داشت به خانهها و زندگيهايمان باز ميشد، همهجا نقل اين بود كه تا چند وقت ديگر هر كس كه كار با كامپيوتر را بلد نباشد بيسواد به حساب ميآيد. كامپيوتر آمد و عصر تازهاي را برايمان رقم زد و حقيقتا كار را به جايي رساند كه هر كس سر و كله زدن با آن را بلد نباشد، در امور روزمرهاش لنگ ميماند. امروز اما آنچه به نظرم نوعي بيسوادي به حساب ميآيد نداشتن سواد رسانه است. سواد رسانه يعني اينكه در دنيايي كه از صبح تا شب هزار هزار خبر، از اعلام واريز يارانه نقدي گرفته تا پرتاب ماهواره جديدي به فضا، از كوچكترين روزنهها راه خودشان را به زندگيهايمان باز ميكنند، اختيار مغز و ذهنمان را به دست آنها ندهيم. قدرت تجزيه و تحليل داشته باشيم و هر خبري را باور نكنيم و در يك كلام، در اين آشفتهبازار بيدر و پيكر، سره را از ناسره تشخيص بدهيم و با هر غورهاي دچار سردي و با هر مويزي مبتلا به گرمي نشويم. از آن مهمتر، در راستاي اهداف «مدرسه زندگي»، كاش اين روزها حواسمان بيشتر به كودكان و فرزندانمان باشد. دنياي آنها، دنياي غول چراغ جادوست كه در آن هر چيزي ممكن است. تفكر انتزاعي و قدرت تفكيك خيال از واقعيت، هنوز در سنين پايين شكل نگرفته و اخبار تلخي كه ما ميتوانيم به عنوان واقعيتي مجزا از زندگي روزمره، تلقي كنيم، براي كودكان عين زندگي است كه در تمام لحظاتشان جاري شده و سر از خواب شبانه و خيالبافيهاي روزانهشان درميآورد. از كودكانمان در برابر اخبار بد، محافظت كنيم. بگذاريم وقتي 20 سال بعد، دارند از دوران كودكيشان ياد ميكنند، سايه تلخي اين روزها، خاطراتشان را تيره و تار نكند. آينده را با آجر آجر ذهن و فكر آنها ميشود خوب و روشن ساخت.