چون دوست دشمن است، شكايت كجا بريم؟
پيمان نوروزي
چند ماهي است كه در ادامه زندگي اجارهنشيني، اينبار ساكن آپارتماني در برجي رفيع و پرطبقه و پرواحد شدهام. اين برج مربوط به تعاوني مسكن يكي از وزارتخانههاي شيك و پر طمطراق است و به جز بنده و چند خانواده ديگر كه آنها هم مستاجر هستند باقي ساكنين، تا اينجا كه در جلسات ساختمان متوجه شدهام از كارمندان و صاحبمنصبان همان وزارتخانهاند. همسايههايي باسواد و كاردان كه گاهي در جلسات ساختمان هنگام معرفي خود دقايقي زمان ميبرد تا اسم و تحصيلات و سوابق و مدارجشان را بيان كنند. هميشه از مزايا و كيفيت زندگي در برج گفته و شنيده بودم و وقتي ميديدم همسايگانم چقدر دقيق از مديريت پيگير مشكلات ريز و درشت ساختمان هستند مطمئن شدم كه جاي درستي را براي زندگي برگزيدم.
اما رفتهرفته اتفاقاتي افتاد كه جز حيرتم نيفزود. براي مثال طبق قرار هر واحد زبالههاي خود را بايد ساعت 9 پشت در منزلش بگذارد تا سرايدار جمعآوري كند. اما مكرر شاهد بودم كه بعضي واحدها از پنج و شش بعدازظهر زبالههاي خود را در راهرو ميگذاشتند و تا ساعت 9 شب از هر كسي كه در راهرو عبور ميكرد با منظرهاي زشت و بويي ناخوشايند پذيرايي ميكرد. جالب اينكه وقتي مديريت ساختمان در گروه تلگرامي بابت اين موضوع تذكر داد اين عزيزان وارد فاز مچگيري شدند و چند روز دوربين به دست از در واحدهاي مختلف عكس ميگرفتند و ميگفتند چرا به فلاني تذكر نميدهيد؟ مادامي كه آنها ميگذارند، ما نيز هم. بعد از آن رفته رفته متوجه موضوع ساده پاركينگ شدم. موضوعي به سادگي اينكه كه هر كس جاي پارك خود را دارد و كسي حق ندارد از آن استفاده كند، اما بارها ديدم برخي از ساكنين اتومبيل ميهمانان خود را در اولين جاي پارك خالي قرار ميدهند و يك بار كه من به شخصي معترض شدم، با خنده به من گفت: «شانس شما بود، پيش مياد ديگه!»
مدتي گذشت و ديدم كار مديريت ساختمان درست به ناظم مدرسه تبديل شده؛ روز و شب عربده با خلق خدا و تذكر امور واضحات در گروه ساختمان كه همسايه محترم سفره غذاي خود را در راهرو تكان ندهيد دوربين دارد و ميبينيم؛ آشغال خود را از طبقه پانزدهم با محوطه پرتاب نكنيد؛ گوني سيبزميني خود را لبه بالكن نگذاريد خطرناك است؛ كفشهاي خود را در راهرو پشت در نگذاريد؛ اسپند و قليان خود را نيمه شب زير سنسور آتشنشاني روشن نفرماييد؛ وسط پاركينگ ماشين نشوييد و كار به جايي رسيد كه اين آخري اتفاقي افتاد كه من هم از آن بياطلاعم اما مدير ساختمان با عصبانيت در گروه گفت كه حتي از گفتنش شرم دارم، اما همسايه محترم رعايت حال خانوادهها را بكنيد، برج عمومي است و اگر تكرار شود مجبور به برخورد جدي هستيم و آبروريزي در پي خواهد داشت. حقيقتا حيرتانگيز است. هر چه فكر ميكنم ظاهر آراسته هيچكدام از همسايگانم را نميتوانم با اين مطالب تطبيق دهم. همسايگاني كه دستكم بخشي از آنها از دستاندركاران امور كشور هستند و وقتي سخن ميگويند جملاتشان آراسته است به ماده قانون. دوستاني كه در صحبت براي اكثر مشكلات داخلي و خارجي راهحلي فرهنگي و در آستين دارند، بخش عمدهاي از اشكالات را در عدم فرهنگسازيهاي مناسب ميدانند. كاش خارج از حرف و شعار اندكي ميتوانستيم فرهنگسازي را از خودمان شروع كنيم.