كوتاه در معرفي دو كتاب «نمايشي» تازه
بخشي از جهان سارتر و كانتور
امير مهنا
نمايشنامه خروج ممنوع، يكي از كارهاي قابلتوجه ژان پل سارتر در عالم نمايشنامهنويسياست. ژان پل سارتر، فيلسوف، نمايشنامهنويس، رماننويس، فيلمنامهنويس، فعال سياسي و منتقد ادبي بود. او در كنار سيمون دوبوار، متفكر فمينيست، از مهمترين انديشمندان اثرگذار بر فلسفه اگزيستانسياليسم به شمار ميآيد. آثار او بر بسياري از متنهاي جامعهشناسي، تئوري نقد و مطالعات ادبي تاثير داشته است. سارتر در سال 1964 برنده جايزه ادبي نوبل شد. درباره نمايشنامه «خروج ممنوع» ميخوانيم: «آنچه امروز بر اروپا و غرب در عرصه دين و مذهب ميگذرد، با همه پوزشخواهيها و تجديدنظرها در يك سوي امر و رواداري و مدارا در سوي ديگر آن، در تباهيهايي بازنموده ميشود كه سوءاستفادههاي جنسي بيشمار مقامات روحاني كاتوليك از كودكان و نوجوانان از جمله آنهاست؛ كودكان و نوجواناني كه آنها را والدين ناآگاهشان داوطلبانه به خدمت كليسا گماشته بودند. در چنين هنگامهاي كه مقولههايي چون خدا و فرشتگان، كيفر و پاداش و دوزخ و بهشت را همين كليساها- آنچنان مرموز و همچنان هولناك- تصوير كردهاند، رواست كه روشنگران آن ديار با اين مفاهيم به ستيزه برخيزند و طرحهايي دراندازند. يعني همان ستيزي كه سارتر با نوشتن چنين نمايشنامهاي آغاز كرد.
لذت كشفكردن
تادئوش كانتور «1990-1915) كارگردان پرآوازه لهستاني شاعر، مجسمهساز، نظريهپرداز و بنيانگذار تئاتر كريكوت است، يعني همان چهرهاي كه موفق به نوشتن نمايشنامهاي عالي چون «اتاق محقر خيال من» شده است. او از كارگردانان برجسته اروپا بعد از جنگ جهاني دوم است. در سال 1942، زماني كه لهستان در اشغال نازيها بود، همراه با گروهي از نقاشان جوان گروهي زيرزميني به نام «تئاتر مستقل را در كراكوف پايهگذاري كرد و در همين تئاتر بود كه نمايشنامههاي بالدينا اثر پوليور اسلواكي و بازگشت اوديسه اثر استانيسلاو ويسپيانسكي را به صحنه برد. كانتور، بين سالهاي 1965 و 1969، مشغول اجراي چند «هپنينگ تئاتر» شد كه از آنها با عنوان «تئاتر غيرممكن» ياد ميكرد. با انتشار اولين بيانيه تئاتر مرگ در سال 1975، مسير تجربيات خود را تغيير داد و با اجراي كلاس مرده شهرتي جهاني پيدا كرد. با اجراي ويلوپل، ويلوپل در 1982، تصويرهايي از خانوادهاش را در اتاق، به مثابه «انبار خاطرات» به نمايش درآورد. كانتور سبك نمايشي كلاس مرده ويلوپل، ويلوپل را در نمايشهاي بگذار هنرمندان بميرند (1985) و ديگر بازنخواهم گشت (1989)، همچنان ادامه داد. امروز، روز تولد من است (1990) آخرين اثر نمايشي كانتور بود كه با مرگ او قرين شد. در بسياري از آثار كانتور «مرگ»، «خاطرات كودكي»، «اشيا» و «طنز سياه» نقشي مهم ايفا ميكنند و آثارش مملو از وحشت و تنهايي است. او در جايي گفته است كه ميخواهم بر جرياني تمركز كنم كه پس از عبور از «تئاتر صفر» از مسير «هپنينگ» و «تئاتر غيرممكن» - مرا به «تئاتر مرگ» برساند. هر يك از اين مراحل اهميت زيادي دارد و اگر من مدعي يافتن ارزشهايي هستم كه خودم كشفشان كردهام، مراقبت ميكنم كه اين واقعيت را مانند يك خودبزرگبيني تلقي نكنم؛ هر چند ميدانم كه من تنها كسي هستم كه اين راه را نشان دادهام و اين چيزي است كه در هنر خيلي به ندرت رخ ميدهد: كشف كردن! اين دو كتاب را انتشارات روزبهان منتشر كرده است.