خروشچف بعد از استالين
مرتضي ميرحسيني
استالين، زمستان 1953 از دنيا رفت. برخي به درستي ميگويند در يك ربع قرن حكمراني او، روسيه از يك كشور عقبمانده با اقتصاد كشاورزي به كشوري قوي و صنعتي تبديل شد و در جنگ سرد به هماوردي با امريكا برخاست و حتي به آن سطح از دانش رسيد كه برنامههاي فضايي را با موفقيت به اجرا بگذارد و انسان به فضا بفرستد. اما اين فقط بخشي از واقعيت بود، نه همه آن. سه سال بعد از مرگ او اعضاي ارشد حزب كمونيست شوروي براي برگزاري بيستمين كنگره خودشان (14 تا 25 فوريه 1956) در مسكو دور هم جمع شدند و آنجا بود كه نيكيتا خروشچف، جانشين استالين در سخنراني خود به آن بخش ديگر واقعيت اشاره كرد. گفت ما استالين را چنان بالا برديم كه ديگر دست خودمان هم به او نميرسيد؛ به آنجا رسيده بود كه ميپنداشت همهچيز را ميداند، همهچيز را ميبيند، ميتواند به جاي همه و براي همه فكر كند و از هر خطا و لغزشي مبرا است؛ او از همه اطاعت محض و پيروي بيچون و چرا ميخواست و به تصميمگيريهاي يكنفره و بدون مشورت با ديگران عادت كرده بود؛ به همه، حتي نزديكترين و وفادارترين يارانش بدگمان و بياعتماد بود و هميشه در توهم توطئه سير ميكرد؛ آنقدر از مسير درست منحرف شده بود كه دستور داد زندگينامهاي سراسر دروغ و تملق برايش نوشتند، اما او حتي در آن هم دست برد و جملاتي به آن افزود؛ مثل اين جمله: «استالين رهبري بينقص و لايق براي مردم بود، اما هرگز مغرور نميشد و خودستايي نميكرد.» خروشچف، جنايتهاي استالين و اعدام دهها هزار بيگناه و تبعيد و آوارگي ميليونها انسان ديگر را هم ناگفته نگذاشت و آن بتي را كه خود حزب ساخته و تقديس كرده بود فروشكست. در اين نشست غيرعلني فقط تعداد اندكي از سران حزب كمونيست حضور داشتند و همه آنها هم بدون استثنا روس بودند. اما خبرهايي كه از آن به بيرون درز كرد به قول اريك هابسبام حاكي از آن بود كه «يكپارچگي شوروي ترك برداشته است».
كريس هارمن نيز مينويسد: «تاثير اين افشاگريها بر دهها ميليون مردم در سراسر جهان كه آموخته بودند به استالين چونان نيمهخدا بنگرند، تكاندهنده بود، اگرچه بسياري كوشيدند كه اذهان خود را به روي آن افشاگريها مسدود كنند.» خروشچف «دهقانزادهاي» بود كه بر كشوري مهم و بزرگ حكومت ميكرد. وي با انتقاد از گذشته ـ كه برخيها به درستي آن را ترديد درباره مسيري كه تا آن زمان طي شده بود ميديدند ـ رويه ديگري، متفاوت با روشهاي استالين پيش گرفت. دستور تخليه و برچيدن اردوگاههاي كار اجباري را صادر كرد و محدوديتهاي فرهنگي و هنري گذشته را كاهش داد. حتي اگر با تسامح از برخي مقاطع پيچيده و بحراني بگذريم، براي تنشزدايي از روابط خارجي شوروي نيز قدمهايي برداشت. شايد حق با آيزنهاور، يكي از روساي جمهور امريكا بود كه ميگفت: «جهان ميداند با مرگ استالين يك دوره به پايان رسيده است.» اما خروشچف فقط يك دهه، تا نيمههاي پاييز 1964 تحمل شد و بعد در كودتايي درون حزبي از مقامش كنار رفت. پس از عزل در ويلايي حوالي مسكو مقيم شد و تا اواخر عمر، تا تابستان 1971 در حبس خانگي ماند.