قمار اردوغان
سعيد عابدپور
دخالت نظامي تركيه در سوريه در منطقه ادلب و حلب طي چند روز گذشته آتش جنگ را شعلهور كرده است. تركيه با از دست دادن بيش از 50 نظامي، در شرايط سختي است. حتي ساقط كردن دو جنگنده سوخوي سوري نميتواند سرپوشي بر تلفات ارتش تركيه باشد و از همه مهمتر به اين پرسش كه «سياست تركيه در قبال سوريه چيست؟» جواب دهد. دخالت نظامي تركيه در سوريه را بايد بنبستي براي سياست اردوغان خواند. اين كشور از منظر قواعد بينالمللي كشوري اشغالگر در سوريه به شمار ميآيد. تركيه نميتواند حضور خود را در سوريه با حضور ايران يا روسيه مقايسه كند. اين دو كشور به درخواست رسمي حكومت سوريه در آنجا حضور دارند حال آنكه تركيه براي حضور در سوريه با امريكايي هماهنگ كرده كه خود بدون هيچ مجوزي صرفا به پشتوانه برتري قدرت جهاني در بخشهايي از سوريه حضور دارد. بنابراين مهمترين مساله در داخل تركيه پرسش از علت حضور نظامي آنها در سوريه است: «چرا بايد خون جوانان تركيه در سوريه و در يك جنگ بيهوده ريخته شود؟ و چرا بايد تركيه به حمايت از القاعده و ساير نيروهاي شورشي در سوريه بپردازد؟ و چرا بايد ارتشهاي دو كشور مسلمان با هم بجنگند؟» و... اردوغان بر سياستي اصرار دارد كه در سالهاي گذشته به تخريب و كشتار در سوريه كمك كرده است. حتي اگر حكومت سوريه، ضد مردمي و مستبدانه باشد، دخالت نظامي تركيه در آن امري غيرقانوني است. تركيه فريب بازي امريكا را در اقدامات استراتژيك تشكيل خاورميانه نوين و حمايت و تجهيز گروههاي تروريستي خورد. ديدگاههاي استراتژيك داوداوغلو، راه را براي اشتهاي سياسي اردوغان باز كرد. بر اساس ديدگاه استراتژيكي عميق داوداوغلو، تركيه بايد نقش استراتژيكي قدرت مركزي را ايفا كند و ديگر پل بين غرب و شرق نباشد.
تركيه براي رسيدن به اين هدف بايد از تمامي برتريهاي نسبي خود، از جمله تاريخ و جغرافياي عثماني استفاده كند. استراتژي عميق اردوغان بر حضور و سلطه بر مناطقي چون موصل، كركوك، سليمانيه و حلب استوار است. اين مناطق در پي نيرنگ اروپاييان در سالهاي بين 1916 تا 1924 از چنگ استانبول در آمده و جزيي از كشورهاي برآمده از توافقنامه ساسپيكو در آمدند. توافقنامه ساسپيكو، بنيان اصلي درگيريهاي خاورميانه با ايجاد دولتهاي نوين ساختگي است. اكنون بهزعم تركيه پس از صد سال فرصت و امكاني براي بازگشت به گذشته و تصحيح خطاي دولتمردان فراهم آمده است، اما اين طور نيست. درست است كه در تقسيمبندي صد سال پيش اروپاييها عراق و سوريه كشورهاي مصنوعي بودند اما واقعيت آن است كه اكنون از هويت ملي، تماميت و يكپارچگي ارضي و شناسايي بينالمللي برخوردارند. تحولات 10سال اخير عراق و سوريه نيز مويد اين معناست. زيكزاگهاي سياسي اردوغان در 10 سال اخير از اتحاد با ناتو و امريكا تا دوستي با روسيه، سخنرانيها و سياستهاي نئوعثماني و از اين قبيل همگي به معناي اين است كه تركيه اصول ثابتي را در سياست خارجي خود دنبال نميكند. شايد سياست اردوغان ايجاد توازن مثبت در روابط خود با روسيه و امريكاست، شايد هم فرصتطلبي سياسي براي تداوم سياستهاي منطقهاي. براي فهم اين سياست بهترين راه همين است كه نگاه اردوغان را به مساله ادلب پيگيري كنيم. اردوغان چند روز قبل در پيامي خواستار «توقف حملات رژيم (سوريه) و عقبنشيني از پستهاي تركيه در ادلب» شد و تصريح كرد: «ما هيچ گامي از ادلب عقب نخواهيم نشست. ما در اين جغرافيا ميهمان نيستيم، بلكه صاحبخانهايم.» اردوغان خود را «اوصاحبي» يا صاحبخانه در ادلب ميداند. پس اگر اردوغان صاحبخانه است، بشار اسد و ارتش وي چه هستند؟ مهاجم؟ اردوغان از روسيه خواسته است تا كنار بايستد و كاري به درگيري ارتش تركيه با سوريه نداشته باشد. همزمان تركيه از واشنگتن ميخواهد تا موشكهاي پاترويت را در اختيارش قرار دهد. اردوغان به عنوان صاحبخانه در ادلب براي فشار بيشتربر غرب و ناتو از آوارگان استفاده ميكند. اجازه تركيه به آوارگان سوري براي ورود به يونان و بلغارستان موجب آشفتگي و تنش در اروپا و مرزهاي يونان و بلغارستان شده است. تركيه در زمينه بحرانسازي با آوارگان، تخصص كافي دارد و در ماههاي آينده بيش از يك ميليون آواره از ادلب كه هشتاد درصد آنها از چين، چچن، تركمنستان و ساير مناطق قفقاز هستند، فشار سياسي به اروپا و ناتو وارد خواهند كرد. ولي اين روندها صرفا به معناي تداوم يك سياست نادرست است. اردوغان بايد به نامه 140 روشنفكر تركيه توجه كند و صداي منتقدان خود را كه خواستار بازگشت نظاميان به وطن و عدم جنگ در سرزمين ديگري شدهاند، بشنود. چرا بايد جوانان تركيه قرباني قمار سياسي اردوغان بشوند؟ اردوغان با فشار براي خلع سلاح ادلب و حل سياسي و صلحآميز بحران ميتواند نام نيكي از خود در سياست باقي بگذارد اما...