مقابله با اپيدمي در ايران
مهدي زارع
اكنون در كشور در حال مقابله به همهگيري ويروس كرونا هستيم، مرور نحوه مواجهه مردمان و حاكمان ايران در تاريخ ميتواند روشنگر باشد. در اين يادداشت كوتاه اشارهايي به گوشههايي از تاريخ ايران و مقدمات و تبعات همهگيري بيماريهايي مانند وبا و طاعون ميشود.
در سال 871 م مردمان زيادي به خاطر وبا در عراق و برخي شهرهاي ايران چون اهواز مردهاند. در سال 936 م هنگام خلافت متوكل بيماري سختي در شهرهاي بغداد، بصره، كوفه، آبادان، اهواز، همدان و... انسانها، حيوانات و گياهان زيادي را نابود كرد. «كمالالدين عبدالرزاق سمرقندي» در كتاب مطلع السعدين پيرامون همهگيري رخ داده(1450م) در شهر هرات آورده است:«در اين سال ... در شهر و بلوكات وباي عام و علت طاعون واقع شد و روز به روز مرض و علت زيادت ميشد، ناگاه كسي را درد سر و تب سوزان ميگرفت و دانه مقدار نخودي بيشتر يا كمتر به اعضا پيدا ميشد و بعد از يك يا دو روز فوت ميكرد.» در همين سده 15 ميلادي در دوران حكومت تيموريان از آنجايي كه با آشفتگي، جنگ و منازعات داخلي و خارجي همراه بود، شرايط سياسي و اجتماعي آن بر بهداشت جامعه تاثير گذاشت به گونهاي كه محاصرههاي طولانيمدت قحطي و رواج بيماريها واگيردار را به دنبال داشت. «حسن بيگ روملو» مورخ ايراني در شرح فتح بغداد به وسيله تيموريان مينويسد:«آب دجله از خون كشتگان كسوت شاخ مرجان و لعل بدخشان در بر كرد و هواي بغداد از عفونت اجساد مردگان مزاج سموم گرفت.» بنابراين اجساد كشتههاي جنگي و آلوده شدن آبها به آنان و همچنين تجزيه آن جسدها در فضاي باز يكي از عوامل شيوع بيماريهاي واگيردار بوده است. هر چند جانشينان تيمور از علما و اطبا حمايت كردند و وجود دارالشفاهايي مانند دارالشفاي مهد عليا ملكت آغا، ساخت حمام توسط امرايي چون «امير چخماق» و ...
توليد متنهاي پزشكي در اين دوره مانند وجع المفاصل، حفظ الصحه، القوانين العلاج و... بيانگر توجه آنان به حوزه درمان است اما اين برنامهها در همه مناطق به عموميت نرسيد و طب سنتي توانايي درمان بيماريهاي واگيردار را نداشت به گونهاي كه آثار مورخان اين زمان، حاوي گزارشهاي مكرر از رواج بيماريهاي واگيردار در اين دوره فترت از تاريخ ايران هستند. منابع دوره قاجار- سده 19 ميلادي- به وفور به شيوع بيماري وبا در ايران اشاره دارند. «ميرزا موسي ساوجي» در رسالهاش عامل اصلي وبا را تعفن هوا ميداند كه اين امر منجر به عفونت و وارد شدن آن به مزاج افراد ميشد. «كنت آرتور دو گوبينو» خاورشناس فرانسوي كه طي سالهاي 1855 تا 1858 در ايران بود، فقدان بنگاههاي خيريه، مريضخانه و عبور آب آشاميدني از مجراي سر باز و بدون حفاظ را علل بروز وبا دانسته است. روي كار آمدن قاجارها در ايران برآمدي از جنگهاي داخلي در ايران بود كه آقا محمد خان قاجار طي درگيريهاي شديد با رقبا توانست دودمان قاجار را در ايران به قدرت برساند. كمي بعد وقوع جنگهاي ايران و روس و آسيب ديدن ارتش و مردم ايران در اين جنگها جملگي سبب بروز بيماريهاي واگيردار در جامعه شدند. وقوع حادثه مهلك و مرگبار طاعون از1830 تا 1831م بخش وسيعي از ايران و عراق را در بر گرفت و سبب كشتار مردم شد. به نظر ميآيد بروز بيماري واگيردار اعم از وبا، طاعون، سل و... به سبب ناكارآمديهاي طب سنتي و نبود امكان دفن اجساد رواج و گسترش مييافتند. «ياسنت لويي رابينو» نماينده سياسي انگلستان در استان گيلان در كتاب ولايات دارالمرز گيلان مينويسد:« حدود 1830 -1831م طاعون در گيلان شيوع يافت و طي چند هفته نصف جمعيت رشت كه بالغ بر 40 هزار نفر ميشدند، هلاك شدند و بقيه به هر طرف كه پيش آمد، گريختند. در مدت كوتاهي جز تعدادي از اجساد مردگان در رشت چيزي نماند و اين شهر به صورت شهري مرده درآمد. ديگر كسي در آنجا ديده نميشد. آنهايي كه دچار طاعون بودند تنها ميماندند و خويشان و دوستانشان، آنها را رها ميكردند و بالاخره در فقدان وسيله از دنيا ميرفتند. هنگامي كه ساكنان رشت نزد آنها بازگشتند، اين بيماري دامنگيرشان شد و به اين ترتيب جمعيت رشت به 8 هزار نفر تقليل يافت.» همچنين در ادامه به تاثير بيماري واگيردار طاعون در جابهجاييهاي اجتماعي و اقتصادي پرداخته و ميگويد:«پول صاحبان تازهاي پيدا كرد. بعضي كه ثروتمند بودند، گرفتار فقر شدند. ثروت و تجملات و اثاثه آنها را همسايگان برداشتند و بعضي كه اقوام ثروتمندي را از دست داده بودند به ثروت رسيدند.» در سال 1831م در تبريز وبا و طاعون و در سال 1870م در سقّز و بانه كردستان، طاعون جان بسياري را گرفت. در جنگهاي ايران و روس در كنار مشكلات مالي و تلفات ارضي و انساني براي ايران، بيماريهاي عفوني و واگيردار هم در شمال غرب كشور جان بسياري را گرفتند و در آن زمان به سبب نبودن امكانات براي دفن كشتههاي جنگي اجساد در فضاي باز متعفن و فضا را آلوده كردند. منابع مختلف از شيوع وبا كوچك و بزرگ در سالهاي 1820م، 1834م و 1836م در تهران و ساير شهرها خبر ميدهند كه كار خاصي از سوي حكومتها براي پيشگيري و درمان صورت نگرفت به گونهاي كه در سالهاي 1844م تا 1847م محمدشاه و درباريان قاجار براي مصون ماندن از بلاي وبا به لواسان رفتند. بروز نارضايتيهاي مردم از دولت و بحرانهاي اجتماعي ناشي از وبا، زمينه شورشهاي اجتماعي را فراهم كرد. علي محمد باب از فقر و فلاكت عامه مردم عصر قاجار بهرهبرداري و در سال 1844م شورش كرد. در اين دوران بروز بيماري وبا و مشكلات ناشي از آن به حدي بود كه اميركبير در سال 1850م دستور اجراي قرنطينه در مرز ايران و عراق را صادر كرد. حتي بعدها ناصرالدين شاه به منظور جلوگيري از شيوع بيماريهاي واگيردار چون وبا در كشور مجلس حفظ الصحه را تاسيس كرد اما اينگونه تدابير به سبب اقتصاد سنتي و عقب افتادگي علمي بسيار ناكارآمد بودند و همواره آشفتگيهاي سياسي يكي از عوامل بروز فقر و وبا در كشور بودند. در سال 1852م و1856م، وبا بار ديگر تمام ايران را فرا گرفت. كنتدوگوبينو، خاورشناس فرانسوي كه در سال 1856م در تهران بود، مينويسد:«هر كس دو پا داشت و ميتوانست فرار كند براي حفظ جان خود از پايتخت گريخت. مردم چنان ميمردند كه گويي برگ از درخت ميريزد، من تصور ميكنم كه بيش از يك سوم سكنه شهر تهران در اثر وبا مردند.» در سال 1867م وباي شديد ديگري در همه شهرهاي ايران همهگير شد. تولوزان، پزشك مخصوص ناصرالدين شاه، گزارش داد كه حدود يكصد هزار نفر به خاطر ابتلا به وبا درگذشتند. در سال 1870م وبا همراه قحطي پديدار شد. در سال 1877م وباي سختي در گيلان پديدار شد و ۱۰ تا ۱۲ هزار نفر را تلف كرد. در سال ۱۳۰۷ باز وبا از كرمانشاهان آمد. آخرين وبا در 1891م از بادكوبه آغاز شد و روسيه را گرفت و به اندك زماني از شهر حاجي ترخان(آستراخان) به رشت رسيد. در تابستان 1891م وبا به سمنان و دامغان و در 1892م در تهران شيوع يافت. دكتر تولوزان مينويسد:«در مدت 30 سال كه من در ايران بودم، اين سختترين و گستردهترين وبايي بود كه شاهدش بودم و كسي اميد يك ساعت زنده ماندن نداشت». آنچه كه در اين اشارههاي تاريخي ديده ميشود، اثرهاي اجتماعي مختلف همهگيري بيماريهاست. از بين رفتن جمعيت و آسيبپذيرتر بودن مراكز جمعيتي و مراكز ولايات و تهران تا زمينهسازي براي شورشها و آسيبهاي اجتماعي مانند فتنه باب در دوران محمدشاه قاجار. البته هميشه جنگها نيز موجبات فراگيري بيماري و تلفات بعدي را فراهم آوردهاند. اكنون البته در قرن 21م قرار داريم و زمانه و شرايط كشور ما به كل تغيير كرده است ولي زمينههاي آسيبپذيري را ميتوان از درسهاي همهگيريهاي تاريخي آموخت.