درباره «چاقوكشي» به كارگرداني ريان جانسون
قاتل دوستداشتني
رويا عجمي
حتما لازم نيست طرفدار دو آتيشه فيلمهاي جنايي و عاشق كتابهاي آگاتا كريستي باشيد تا فيلم معمايي- جنايي و البته كمدي «چاقوكشي» را دوست داشته باشيد. «چاقوكشي» يكي از فيلمهاي موفق امسال بود كه نام زيادي از آن برده نشده اما نظر مثبت منتقدان را به همراه داشته است. اين فيلم در جايزه گلدنگلوب امسال در سه بخش بهترين بازيگر مرد، بهترين بازيگر زن و بهترين تصويربرداري برگزيده شد. نويسنده و كارگردان «چاقوكشي» ريان جانسون است، كارگردان موفقي كه نميشود راحت از كنار فيلمهايش گذشت، جانسون كارگردان آخرين فيلم از مجموعه «جنگ ستارگان» يعني «آخرين جدايي» است كه اتفاقا بهترينشان هم نام گرفته است و همچنين فيلمهاي موفقي مثل «لوپر» و سريال «بركينگ بد» در كارنامه او قابل بررسي است. اگر بخواهيم نقطه قوتي در كارهاي جانسون نام ببريم، بيشك اولين گزينه ظرافت و جزيينگري در فيلمهايش است كه او را تا حدودي از ديگر فيلمسازهاي مشابهاش جدا ميكند. فيلم «چاقوكشي» غير از كارگردان خوبي كه دارد، پر از بازيگرهاي سرشناسي است كه در كنار هم قرار گرفتهاند و اين فيلم را در كنار آثاري چون «روزي روزگاري در هاليوود» و «مرد ايرلندي» قرار ميدهند.
داستان اين فيلم در مورد مرگ نويسنده رمانهاي جنايي يعني هارلن ترومبي (كريستوفر پلامر) است كه دقيقا بعد از تولد هشتادوپنج سالگياش جسدش در خانه افسانهاياش پيدا ميشود. بنوئيت بلانك (دنيل كريگ) كارآگاه كنجكاو و مشهوري است كه از سوي فردي ناشناس براي كشف راز اين پرونده اسرارآميز استخدام شده است. آقاي بلانك روش خاص خودش را دارد و هر چه جلوتر ميرويم مهرههاي اين شطرنج نقشهاي پيچيدهتري ميگيرند. چيزي كه در ابتداي فيلم اتفاق ميافتد، اين است كه داستان كامل گفته ميشود و مخاطب ميماند كه در دو ساعت باقيمانده فيلم چه اتفاقي ميافتد و كارگردان چه ميخواهد تحويلش دهد؟ اما هر لحظه از فيلم با غافلگيرياي در انتظار بيننده است. جانسون با شيطنتهايي كه در دل فيلمنامه به وجود آورده، نميگذارد فضاي فيلم سراسر كارآگاهي بماند. او با ذهن و روان مخاطبش بازيهاي بديع و خلاقي ميكند. ميتوان گفت «چاقوكشي» جزو سرگرمكنندهترين فيلمهايي است كه در ليست فيلمهاي 2019 قرار ميگيرد. اين فيلم به لطف عملكرد خوب بازيگرانش و فقدان فيلمهايي با اين سبك، جان تازهاي به اين ژانر بخشيده است.
در نهايت مانند كتابها و فيلمهايي كه «چاقوكشي» از آنها الهام گرفته است، همه چيز در مورد كسي است كه اين قتل را مرتكب شده است؛ سرنخها و رازهايي كه به شكلهاي بسيار غيرمنتظرهاي برملا ميشود. در حالي كه شما فكر ميكنيد همه چيز را فهميدهايد، متوجه ميشويد كه يك چيز با بقيه اطلاعات نميخواند. همه چيز كه به پايان ميرسد جانسون يكي از بهترين صحنههاي پاياني را رقم ميزند و شما ميتوانيد همه تكههاي پازل را مانند يك كارآگاه در كنار يكديگر قرار بدهيد و تكتك اتفاقات آن شب را به شكلي لذتبخش درك كنيد. ميتوان گفت كه اين همان معمايي است كه هارلن ترومبي فيلم ميخواست در ميان كتابهاي پرفروشش داشته باشد، ولي هيچگاه نتوانسته بود معمايي به اين خوبي بنويسد.