• ۱۴۰۳ سه شنبه ۲۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4603 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۱۵ اسفند

روزگاري كه گالري‌ها تعطيل شده و در خانه قرنطينه شده‌ايم

ايستگاه كرونا

فاروق مظلومي

 

 

«تمام بدبختي انسان از آنجاست كه نمي‌تواند در يك اتاق آرام، تنها بماند.» قطعا «بلز پاسكال» فيلسوف و فيزيكدان قرن هفدهم وقتي اين جمله تابناك را مي‌گفت به اين نمي‌انديشيده است كه روزي در تمام دنيا ميلياردها انسان به خاطر يك ويروس كه با چشم‌شان هم نمي‌توانند ببينند خانه‌نشين شوند. اين خانه‌نشيني مثل يك ترمز تند در زندگي پرسرعت ما شده است نه‌تنها جفت پا رفته‌ايم روي ترمز، بلكه ترمزدستي را هم كشيده‌ايم و خوب مي‌دانيم آنها كه نان شب را با زحمت روز به خانه مي‌آوردند مبارزه‌هاي سخت‌تر از كرونا را در پيش دارند. خواب ديده‌ام اين روزها مصرف سوخت كاهش پيدا كرده و به خاطر همين بسته‌هاي غذايي از در خانه‌ها تحويل مي‌دهند. خ مثل خالي. مثل خواب. مثل خيال. مثل خاورميانه. بگذريم. حالا خيلي‌هاي‌مان در خانه دور خودمان مي‌چرخيم و اگرچه فكر مي‌كنيم كنترل تلويزيون و موبايل دست ماست، اما واقعيت اين است تلويزيون و موبايل كنترل ما را در دست گرفته‌اند. در برزخ اميدواري محض رسانه‌هاي داخلي و نااميدي مطلق رسانه‌هاي خارجي به دام افتاده‌ايم. زمستان خواهد گذشت و روسياهي براي سياهكاراني مثل بي‌بي‌سي و اينترنشنال و «من و تو»يي كه هرگز ما نمي‌شود، خواهد ماند. اما از اين توقفي كه در زندگي‌مان رخ داده است به سادگي گذر نكنيم. گذشتن بس است. همواره در حال گذر هستيم. محمد حقوقي منتقد ادبي و نويسنده معاصر در يكي از كتاب‌هايش كلامي با اين مضمون نوشته است كه سهراب خواننده‌هايش را با يك قطار پرسرعت از دل دشت و جنگل عبور مي‌دهد و فرصت ايستادن و فرو رفتن در طبيعت نمي‌دهد در مقابل، نيما خواننده را دعوت به يك چاي و مكثي طولاني در جنگل مي‌كند. با سرعت تمام با مترو از زير خانه دايي جان ناپلئون و عمارت مسعوديه و مسجد سپهسالار و ... مي‌گذريم و اين شكوه معماري را نمي‌بينيم. با شتاب از برابر كتابفروشي‌ها مي‌گذريم و كتاب «تنهايي پرهياهو» را نمي‌بينيم. با عجله دفترچه تلفن موبايل را مرور مي‌كنيم و شماره مادرمان را نمي‌بينيم. هراسان پيغام‌ها و شايعات حماقت‌آميز كرونايي را مي‌خوانيم و پيغام «به يادت هستم رفيق» را سين نمي‌كنيم. سين نكردن همان نديدن خودمان است. اين همه گذر و گذرگاه براي چيست؟ چه چيزي و چه كسي كجا منتظر ماست؟ چرا نمي‌ايستيم. شايد به اين ايستادن و تامل نياز داشتيم. از سكون و سكوتي كه كرونا ايجاد كرده است، بهره ببريم.

حالا كه كرونا فرصت ايستادن و شايد تنهايي در يك اتاق آرام را داده است از اين ايستگاه استفاده كنيم. تقلب نكنيد. كلك هم نزنيد. رندي چنان چهره به مظلوميت آراست كه چشمان تحير همه موش‌هاي مرده گرد شد بعد با صدايي مغموم گفت: اگر مجبور به قرنطينه جسم و جانم شدم مرا با كتاب‌هايم، فيلم‌هايم و موسيقي‌هايم تنها بگذاريد. يكي از دوستان ظريفش پاسخي ظريف‌تر داد و گفت: تو سال‌هاست منتظر چنين مجالي هستي و اين خواهش تو آرزوي همه فرزانگان باشد، چراكه فضيلت تنهايي گاه به گاه، ضرورت زندگي هر فاضل است. اما اگر به هر دليل در يك اتاق تنها شديم، در كنار خواندن كتاب تاريخ بيهقي، گوش دادن به موسيقي خراسان و ديدن فيلم طبيعت بي‌جان... گاهي خودمان را با خودمان هم تنها بگذاريم. براي خودمان چاي بريزيم. اما حواس‌مان باشد سيگار نگيرانيم. به كساني كه دوست‌شان داريم و دوست‌مان دارند پيغام دهيم كه از اين به بعد از كنار خودشان و پيغام‌هاي‌شان به سادگي گذر نخواهيم كرد. بنويسيم فراموش كرده بوديم گذرگاه زندگي ايستگاه‌هاي زيبايي دارد مثل ايستادن در كنار تو.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون