• ۱۴۰۳ سه شنبه ۲۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4603 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۱۵ اسفند

درباره فيلم «خداحافظي» به كارگرداني لولو ونگ

دوگانه‌هاي شرقي

سپهر سمگاني

 

 

«خداحافظي» فيلم سردرگم و نامنسجمي است كه تلاش براي بسط ايده اصلي در آن با شكست روبه‌رو مي‌شود. لولو ونگ، كارگردان چيني-امريكايي فيلم است. او سعي كرده، زندگي زيسته‌اش را به تصوير بكشد و چالش‌هاي فرهنگي شرق و غرب را نمايان كند. خداحافظي با سويه‌هاي طنزي كه در موقعيت درام ايجاد مي‌كند بيشتر به قصد برانگيختن احساسات است و مخاطب را در تنگناي عاطفي مي‌اندازد تا اينكه چالش‌هاي روايي و پيچيدگي‌هاي مربوط به آن را ايجاد كند. ونگ دست روي تضاد فرهنگي-اجتماعي، شرق و غرب گذاشته است و منطق «اينجا» و «آنجا» را بازنمايي مي‌كند. ناي ناي، مادربزرگ پيري است كه در چين زندگي مي‌كند. اين در حالي است كه هر دو پسرش به همراه نوه‌هايش در خارج زندگي مي‌كنند. آنها دنبال آسماني به جز آسمان چين بوده‌اند و سال‌هاي سال است كه دور يك ميز جمع نشده‌اند و يك خبر آنها را به كنار هم مي‌كشاند. آنها بايد دروغ بگويند. دروغ بزرگي كه قرار است مراسم عروسي صوري نوه پسري ناي ناي را به مراسم وداع تبديل كند. اما پيرزن هيچ نمي‌داند كه سرطان گرفته است. داستان فيلم آنقدر ساده و تك خطي است كه مي‌توان در چند كلمه آن را تعريف كرد. در يك كلام فيلم «خداحافظي» نمي‌تواند به عمق بزند و تنها احساسات سطحي را درگير مي‌كند. اين در حالي است كه «خداحافظي» يا همان وداع به‌ شدت پتانسيل روايتي جذاب را دارد. به نظر مي‌رسد اگر ونگ، كارگردان با تجربه‌تري بود با اين فيلم مي‌توانست نماينده‌ درجه يك سينماي دورافتاده شرق باشد. با اين همه مي‌توان به ونگ و سينمايش در سال‌هاي آينده اميد داشت. او برخلاف ديگران كه بيشتر به مسائل سياسي-اجتماعي كليشه‌اي قاره آسيا مي‌پردازند، لايه‌هاي فرهنگي عميق‌تري را مورد بررسي قرار داده است. در «خداحافظي» هم مساله همين فرهنگ پنهان‌كاري شرقي است اما در پرداخت همه‌ چيز دود مي‌شود و به هوا مي‌رود. در جايي از فيلم سكانس جالبي شكل مي‌گيرد بيلي، پدر و عمويش را مي‌بيند كه كنار پنچره نشسته‌اند و سيگار دود مي‌كنند. بيلي به مادربزرگش خيلي علاقه دارد و همين دوست داشتن، عذاب وجداني براي او به وجود آورده است. بيلي- با بازي درخشان آكوافينا- فكر مي‌كند كه در شرق هم مانند غرب با مسائل مواجه مي‌شوند. اما عمويش مي‌گويد اينجا فرد تنها فرد نيست بلكه خانواده و جامعه‌ هم به فرد وابستگي دارند و يك كل را تشكيل مي‌دهند. اين يك توهم شرقي نيست و با بررسي سرسري ميان مدرن‌ترين كشورهاي قاره آسيا با غرب مي‌توان اين پيوندهاي عميق افراد به خانواده و جمع را ديد. فيلم بر سر اين دو راهي گفتن يا نگفتن جلو مي‌رود. تو گويي مهم‌ترين مساله در شرق همين گفتن يا نگفتن باشد. بيلي نماد نسل بزرگ ‌شده مهاجران آسياي جنوب شرقي در كشوري با فرهنگي فردگراست. او حامل پيامي براي هم‌نسلانش در چين است. او حامل آرزوهاي فراموش شده و سختي زندگي در غربت است. از هتل‌دار تا دكتر معالج مادربزرگش وقتي به او مي‌رسند و مي‌فهمند كه از امريكا و آن هم ايالت نيويورك آمده از آرزوهاي‌شان براي زيستن در آنجا مي‌گويند و از چگونگي كيفيت زندگي در آنجا پرسش‌هاي بي‌پايان مي‌پرسند. آنها اينجا(كشورشان) را از ياد برده‌اند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون