• ۱۴۰۳ جمعه ۲۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4603 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۱۵ اسفند

گفت و گوي گاردين با اليزابت ماس، بازيگر امريكايي

«سرگذشت نديمه» كمكم كرده است

ترجمه: بهار سرلك

اليزابت ماس، بازيگر امريكايي 37 ساله طي چند سال گذشته با نقش‌آفريني شخصيت‌هايي كه مورد تحسين جشنواره‌هاي تلويزيوني واقع شده‌اند، لقب «ملكه سريال‌هاي پربيننده» را به خود اختصاص داده است.

در سريال «بال غربي» شخصيت زويي بارتلت، دختر رييس‌جمهور را ايفا كرد، در سريال «مدمن» شخصيت پگي اولسون، منشي‌اي را بازي كرد كه تبليغ‌نويس مي‌شود و در سريال «بالاي درياچه» نقش كارآگاه رابين گريفين را جلوي دوربين جين كمپيون و لي جرارد بازي كرد.

در حال حاضر ماس شخصيت جون «آفرد» آزبورن را در سريال «سرگذشت نديمه» ايفا مي‌كند. سريالي كه او يكي از تهيه‌كنندگانش هم هست. اليزابت ماس به تازگي در تازه‌ترين نسخه «مرد نامريي» به كارگرداني لي وانل كه اقتباسي است از رماني به همين نام نوشته اچ. جي. ولز، نويسنده انگليسي، بازي كرده است.

در ادامه گفت‌وگوي مايكل هوگان را با اليزابت ماس درباره فيلم «مرد نامريي» و فصل چهارم سريال «سرگذشت نديمه» مي‌خوانيد.

 

حضورتان در فيلم سينمايي «مرد نامريي» يك جور كوچ به نظر مي‌رسد. اين نقش چه جذابيتي براي شما داشت؟

هميشه عاشق فيلم‌هاي ژانر وحشت بوده‌ام و در خلوتم دلم مي‌خواست آن دختري باشم كه مي‌دود و جيغ مي‌كشد. اين نقش نه تنها دويدن و جيغ كشيدن را پيشكشم مي‌كند بلكه شخصيتي جالب بود كه زيرساختي عميق‌تر داشت.

داستان درباره زني است كه سعي دارد از رابطه‌اي اجباري و كنترل‌گر فرار كند. ايفاي اين نقش براي شما زود بود؟

قطعا. تفسير لي وانل، نويسنده و كارگردان فيلم، اين بود:«مي‌شود داستان را از زاويه ديد يك قرباني روايت كني؟» چون هرگز اين كار را نكرده‌اند. فكر مي‌كنم اين كارش خيلي درخشان بود و كاملا با اين روزگار همخواني دارد.

آيا ژانر فيلم‌هاي اينچنيني و «ما» به كارگرداني جوردن پيل كه اتفاقا در آن هم نقش‌آفريني كرده‌ايد در باطن به مسائل اجتماعي- سياسي مي‌پردازند؟

اين كاري است كه بهترين فيلم‌هاي ژانر وحشت مثل «درخشش» و «جن‌گير» انجام مي‌دهند. اين دست فيلم‌ها از آنچه در ظاهر مي‌بينيد، فراتر مي‌روند. عنصر شگفت‌آور به اين معناست كه مي‌توانند به آن مسائل بدون اينكه بيانيه‌اي اخلاقي به نظر بيايد، اشاره كنند. داستان‌هاي علمي- تخيلي هم اين‌ طور هستند؛ مثلا داستان «جاذبه» فقط درباره فضانوردها نيست و درباره اندوه و فقدان كودكي كه از دست داده‌ايد هم هست. زماني كه فيلم‌هاي ژانر لنزي مي‌شوند تا با آنها مسائل و مشكلات را بنگريد، بهترين‌شان را عرضه كرده‌اند.

گفته‌ايد كه «مرد نامريي» يكي از پرچالش‌ترين نقش‌هايتان بوده است. اين حرف را به خاطر مبارزه‌ها و صحنه‌هاي تعقيب و گريز زده‌ايد؟

بيننده‌ها عادت كرده‌اند من را در شخصيتي ببينند كه از لحاظ احساسي و روحي با مسائل دست و پنجه نرم مي‌كنم بنابراين فكر مي‌كنند، جنبه فيزيكي اين نقش است كه برايم سخت‌تر بوده است و در واقع درست هم مي‌گويند! اما تا حد امكان هنرنمايي كردم و خيلي هم لذت بردم.

اگر يك روز كامل نامريي بوديد، چكار مي‌كرديد؟

سراغ بازيگري كه از ته دل تحسينش مي‌كنم به لوكيشن فيلم يا سالن تئاتر مي‌روم و او را از نزديك تماشا مي‌كنم. كسي مثل مريل استريپ را ببينم. اميدوارم اين مصاحبه را نخواند و بخواهد ضابطه‌اي به كار ببندد! به هر حال، اين كمترين خرابكاري‌ است كه مي‌توانم انجام دهم. هر كار ديگري بخواهم در آن يك روز انجام بدهم از روي عجله و پنهاني است.

بين سينما و تلويزيون مدام در گذر هستيد. كدام يك را خانه خودتان مي‌دانيد؟

خوشبختانه، لازم نيست ديگر انتخاب كنم. مي‌توانم در فيلمي حضور داشته باشم كه در سينماها به صورت محدود اكران مي‌شود و بعد در پلتفرم اينترنتي رسانه جاري نمايش داده مي‌شود و اين طوري مخاطب‌هاي كاملا جديدي هم پيدا مي‌كند. بازيگراني كه به صورت سنتي بازيگران تلويزيون بوده‌‌اند حالا در فيلم‌هاي سينمايي نقش‌آفريني مي‌كنند در حالي كه مريل استريپ در سريال‌هاي تلويزيوني حضور دارد. آخ، دوباره نامش را آوردم. احتمالا آن ضابطه‌اي كه گفتم، شديدتر مي‌شود!

در چند سريال درام تلويزيوني تاريخ درخشيده‌ايد. چطور اين نقش‌ها را انتخاب مي‌كنيد؟

بخشي از آن به شانس مربوط است و بخش ديگرش غريزي است. اول و مهم‌تر از همه فيلمنامه را نگاه مي‌كنم چون نوشتن تنها نكته‌اي است كه اهميت دارد. اگر يكدفعه ببينم، دارم جمله‌هاي ديالوگ‌ها را در ذهنم مي‌گويم، نشانه‌اي خوب مي‌شود و آن نقش را مي‌پذيرم.

فيلمبرداري «سرگذشت نديمه را به زودي آغاز مي‌كنيد. اين نقش گاهي فرساينده است. آيا نقش‌آفريني‌اش هزينه‌اي براي سلامت رواني‌تان در برداشته است؟

صادقانه بگويم اين نقش در حقيقت جايي است كه در آن مي‌توانم احساساتم را خالي كنم. شخصيت جون برايم الهام‌بخش بوده و توانسته‌ام با او، زني قوي‌تر باشم و درصدد دفاع از مسائلي كه فكر مي‌كنم مهم هستند، بربيايم. هزينه‌اي دربرنداشته، كمكم كرده است؛ به همان طريقي كه اميدوارم به بينندگان‌مان كمك كرده باشد.

لباسي كه در اين سريال مي‌پوشيد، فرم اعتراضي فمنيست‌ها شده است. در اين باره چه نظري داريد؟

به نمادي بدل شده كه بزرگ‌تر از جهان سريال تلويزيوني است. وقتي مي‌پوشمش، احساس افتخار مي‌كنم. گاهي جون بايد شنل بپوشد اما او ابرقهرمان نيست. او قدرت خاصي ندارد به جز دنبال كردن راه دلش و امتناع از تسليم شدن.

يكي از محبوب‌ترين صحنه‌هاي اين سريال وقتي بود كه جون دي‌وي‌دي سريال «دوستان» را پيدا مي‌كند...

آخ خدايا، چقدر برايتان جالب بود؟ هر زمان كه بتوانيم حقيقت را در دنياي گيلياد بگنجانيم، يادآور مهمي از اين مي‌شود كه داستان ديستوپيايي ديوانه‌‌واري درباره آينده نيست بلكه ادبيات گمانه‌زن است. جهان ماست، زمانه ما با توازي‌هايي كه در حال روي دادن هستند. در واقع در فصل جديد بيشتر سراغ اين جور مسائل مي‌رويم.

جون در اين فصل چه چيزي تماشا مي‌كند؟ سريال «فريژر»؟ «تئوري بيگ بنگ»؟

(مي‌خندد). شايد «فليبگ» را نگاه مي‌كنم.

در مورد دنباله‌اي كه مارگارت اتوود با عنوان «وصايا» نوشت، چه نظري داريد؟

در حال حاضر دارم اين كتاب را مي‌خوانم؛ البته عوامل سريال بخش‌هايي از آن را لو داده‌اند! شرايطي غيرعادي است، مثل «بازي تاج و تخت» كه داستاني را اقتباس مي‌كني كه نويسنده‌اي هنوز در حال نوشتنش است.

در فيلم بعدي وس اندرسون به نام «فرنچ ديسپچ» ايفاي نقش مي‌كنيد. حضور در دنياي او چه حسي دارد؟

تجربه‌اي سورئال و رويايي است. سر صحنه كه مي‌روم، احساس مي‌كردم، وارد جهان سينمايي وس اندرسون شده‌ام. طوري لباس مي‌پوشيدم كه انگار در جهان سينمايي وس اندرسونم. همه كساني كه در فيلم‌هايش حضور داشته‌اند، آنجا بودند حتي انگار خود وس اندرسون در جهان سينمايي وس اندرسون بود.

در فهرست آرزوهاي‌تان دوست داريد با چه كسي كار كنيد؟

هميشه دوست داشتم با وس اندرسون، اسكورسيزي و برادران كوئن كار كنم. به تازگي با وس كار كردم اما خيلي دوست دارم دوباره با او همكاري كنم. البته كار كردن با كارگردان‌هايي پيش مي‌آيد كه تحسين‌شان مي‌كنم مثل جنيفر كنت و آلما هارل.

تا به حال دو جايزه امي و دو جايزه گلدن گلوب برنده شده‌ايد. تنديس اين جوايز را در كجا نگه مي‌داريد؟

در واقع 3 گلدن گلوب برده‌ام. اما كي اينها را مي‌شمارد؟ شوخي مي‌كنم. در قفسه كتابخانه آپارتمانم هستند و كنار آنها يادگاري‌ها و خرت و پرت‌هايي از كارهايي است كه انجام داده‌ام. احتمالا بايد كمدي بهتر براي‌شان بگيرم مثلا يك كمد شيشه‌اي.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون