سببهاي وقوع كرونا
لذا حداقل چند تايي از اين دامها احتمالا به بيماري سل به صورت فعال مبتلا هستند؛ پس مايكوباكتريوم توبركلوزيس بويس بايد به عنوان يك متغير سببي يا تعيينكننده وقوع سل فعال در اين گله تلقي شود. در حالي كه اين باسيل تنها عامل تعيينكننده اين بيماري نيست. تعيينكننده ديگر اصطبل اين گاوهاست. به ويژه ممكن است كه اين عامل هم دانسيته «چگالي» جمعيت(تجمع در واحد سطح) را متاثر كرده و از نظر نزديكي افراد گله به يكديگر موثر باشد. اگر اين گله در يك اصطبلي برابر يك سوم اصطبل متعارف كافي محبوس شوند، احتمال انتقال باسيل سل افزايش مييابد و شمارش عوامل بيماريزايي كه حيوانات كسب ميكنند، افزايش خواهد يافت و حيوانات هم تحت دسترسي بيشتري قرار ميگيرند. در نتيجه ميتوان هم انتظار عفونت بيشتري را داشت و هم منتظر وقوع بيشتر بيماري بود. حال فرضا شخصي، كيفيت غذاي اين گله را در جيره روزانه تنزل دهد. مقاومت تك تك دامهاي گله كاهش مييابد و مجددا افزايش ديگري در وقوع بيماري سل فعال مشاهده خواهد شد؛ آنگاه به وضوح چيزهاي ديگري از قبيل غذاي كم(Suboptimal) و ازدحام در مسكن اضافه بر باسيل سل ميتوانند به عنوان تعيينكننده بروز بيماري سل گاوي در يك گله يا جمعيت تلقي شوند. نهايتا در حالي كه باسيل سل يك عامل زنده و اختصاصي بروز بيماري سل است، وضعيت تغذيه يك تعيينكننده مربوط به ميزبان و مساله تراكم جايگاه دام يك تعيينكننده محيطي است. حال ميتوان ملاحظه كرد كه بيماري سل به عنوان يك بيماري موجود در گله، فرآيند تداخل اين 3 محور تعيينكننده(حضور باسيل مايكوباكتريوم توبركلوزيس بويس؛ سطح تغذيه دامها و تراكم اصطبل دامها) است كه نتيجه عمل اين محورها وقوع بيماري را امكانپذير ميكند.