هياهو به نفع يوزها نيست
سیدمهدی نبییان
در آذر ماه 1393 سایت یک و نیم هکتاری پردیسان با هدف نگهداری، تحقیق و بررسی امکان زادآوری در اسارت یوزپلنگ آسیایی فعالیت خود را آغاز کرد. به این منظور یک یوز نر 7 ساله (کوشکی) و یک یوز ماده 3 ساله (دلبر) که در شرایط اسارت در میاندشت خراسان شمالی و توران سمنان نگهداری میشدند طی دو روز به این سایت واقع در پارک پردیسان تهران منتقل شدند.
این برنامه در قالب سه فاز تعریف شده بود. فاز یک، شامل ایجاد فضای اختصاصی برای تکثیر؛ فاز دو ایجاد محدودهای برای نگهداری و پرورش موالید احتمالی و فاز سوم مرحله آمادهسازی تولهها و معرفی آنها به طبیعت؛ که فاز اول آن در پارک پردیسان و فاز دوم و سوم در استان سمنان و یا خراسان شمالی پیشبینی شده بود.
برآوردهای اولیه نشان میداد امکان موفقیت طرح ناچیز است اما با توجه به دادههای موجود از وضعیت وخیم جمعیتی این گونه در ایران، اجرای طرح با حضور بهترین متخصصان داخلی و بینالمللی در دستور کار سازمان حفاظت محیط زیست قرار گرفت.
در این میان با مشكلاتي كه مديريت پروژه بینالمللی حفاظت از یوزپلنگ در بهمن 1396 با آن مواجه شد، اجرای طرح نيز با چالشهای زیادی روبرو شد.
سرانجام پس از بارها تلاش و عدم موفقیت پروژه تکثیر در اسارت در سایت پردیسان، تصمیم اتخاذ شده برای انتقال یوزپلنگها از تهران با انتقال اولین یوز به سایت قرنطینه پارک ملی توران عملیاتی شد. با رسانهای شدن این موضوع در صبح هفدهم فروردین ماه، شاهد موجی از واکنشها به این اقدام از سوی بسیاری از کاربران فضای مجازی بودیم. در این نوشتار با توجه به واکنشهای صورت گرفته، به پرسشهایی که با سرنوشت این پروژه اجین شده، پرداخته شده است.
ابتدا اینکه بسیاری که امروز برای یوزها نگرانند، در دو سال بلاتکلیفی این پروژه و یوزهای پردیسان چطور با نگرانی خود کنار آمدند؟
عدهای منتقد نحوه جابجایی یوز پردیسان هستند، اگر این عده تخصص و تجربه عملی در خصوص جابجایی گربهسانان بزرگ داشتند، چرا در این مدت ورود نکرده، رزومه و سوابق کاری و پروپوزال همکاری خود را به سازمان ارائه نکردند؟
آنهایی هم که تخصص و تجربه کار را داشتند، به دلیل مخالفت با جابهجایی یوزها از فنس پردیسان به قرنطینه پارک ملی توران، از همکاری با پروژه کنار رفتند، نقدشان در مورد نحوه مقیدسازی یوزها، امروز از چه جایگاهی برخوردار است؟
در خصوص طرح پنهانکاری توسط سازمان حفاظت محیط زیست، تردیدی وجود ندارد که حتما اطلاعرسانی لازم است، تردیدی نیست انجام چنین پروژههایی نیازمند حفظ آرامش تیم مجری و گونه است، کما اینکه در زمان انتقال همین یوزها از میاندشت و توران به این نحو عمل شده است.
آیا یک پزشک وقتی عمل جراحی انجام میدهد، برای شفافسازی و رعایت استانداردهای پزشکی از خانواده بیمار و دهها خبرنگار دعوت میکند که به مراحل عمل نظارت داشته باشند؟ یا بعد از عمل نتیجه را اطلاع میدهد؟
به هر صورت در اجرای چنین طرحهایی همواره درصدی از ریسک و خطا وجود دارد. کما اینکه در بیهوشی یک بیمار انسانی نیز شاهد چنین ریسکهایی هستیم.
دستکم در مورد دو یوز (کوشکی و دلبر) جابجایی از زیستگاه به پردیسان به همین منوال، بدون مشکل یکبار صورت گرفته است و بدیهی است در تهران برای این یوزها سرنوشتی بهتر از ماریتا (یوزی که در 9 سالگی در پردیسان درگذشت) در انتظار نبود.
به اعتقاد نویسنده این همه هیاهو، اگر به ضرر یوزها نباشد به نفعشان هم نیست. به عبارتی یوزپلنگ آسیایی را میتوان تنها گونهای از حیاتوحش ایران دانست که نگرانیهای دوستداران احساساتياش آن را به سوی انقراض پیش میبرد. و به اين لحاظ پروژه حفاظت از یوز آسیایی را میتوان پر تنشترین پروژه تاریخ حفاظت از حیاتوحش ایران نامید.
به نظر میرسد حفظ آرامش، همدلی و امید برای طبیعت تنها راه نجات یوزپلنگ ایرانی است.
پژوهشگر حیات وحش