به بهانه تمجيد والورده از زيدان
زيزو مثل علي پروين است
ديروز نوشتيم كه بن عطيه، ستاره مراكشي سابق بايرن مونيخ، از گوارديولا انتقاد كرده است بابت رفتار سرد و غير دوستانهاش در مقام سرمربي. نيز گوارديولا را با زيدان مقايسه كرديم و گفتيم اگرچه گوارديولا به لحاظ تاكتيكي آشكارا برتر از زيدان است، ولي پيوند عاطفي زيدان و شاگردانش نقش موثري در موفقيتهاي زيدان به عنوان سرمربي رئال مادريد داشته است. گوارديولا با غناي تاكتيكياش دو بار فاتح ليگ قهرمانان اروپا شده ولي زيدان با اتحادي كه با بازيكنانش دارد و البته با شخصيت كاريزماتيك و درك ذاتياش از فوتبال، سه بار فاتح ليگ قهرمانان شده است. در تاييد رابطه خاص زيدان و شاگردانش، روز گذشته فدريكو والورده ستاره اروگوئهاي رئال مادريد در يك لايو اينستاگرامي به تمجيد از سرمربي فرانسوي پرداخت و گفت: « زيدان به گونهاي با شما صحبت ميكند، انگار مدتهاست كه دوست هستيد؛ البته همه ما به خوبي ميدانيم كه او يك بازيكن سطح اول جهاني بود و حالا در مربيگري نيز جايگاه بسيار بالايي دارد. او يك افسانه در تاريخ فوتبال است. هشت ساله بودم كه فينال جام جهاني 2006 بين فرانسه و ايتاليا را تماشا كردم و هرگز حركت زيدان روي ماتراتزي را فراموش نخواهم كرد. البته تا الان در مورد آن بازي با زيدان صحبت نكردهام.»
تمجيد والورده جوان از زيدان در حالي صورت ميگيرد كه بن عطيه و بسياري از ديگر بازيكنان بزرگ كه دوران جواني را هم پشت سر گذاشته بودند و طبيعتا انتظارات حمايتطلبانهشان از مربي تيمشان كمتر از انتظارات يك بازيكن جوان بود، از رفتار گوارديولا چندان راضي نبودند و در واقع ديناميسم عاطفي خاصي از جانب مربي تيم نصيبشان نميشد. اگرچه فرو كاستن زيدان به اين جنبه پررنگ شخصيتش در مقام سرمربي تا حدي جفا در حق اوست، اما انكار نميتوان كرد كه زينالدين زيدان مربياي از جنس يوهان كرايف و اوتمار هيتسفيلد و آريگو ساچي و فابيو كاپلو نيست. اگر مجاز باشيم قياسي معالفارق را مطرح كنيم، زيدان مربياي از جنس علي پروين خودمان است. پروين هم مثل زيدان ستاره ميادين فوتبال بود و وقتي كه مربي شد، بيش از آنكه پيچيدگيهاي تاكتيكياش موجب موفقيتش باشد، هوش فوتبالي و پيوند خاصش با بازيكنانش به كار او ميآمد. پروين با بازيكنانش رابطه خاصي داشت؛ رابطهاي كه محصول شخصيت كاريزماتيك او بود و به نوبه خودش به بازتوليد كاريزماي پروين كمك ميكرد. خودش تعريف ميكرد كه يكبار شاهرخ بياني به ديدنش آمده بود ولي حرف خاصي نميزد. پروين از سكوت شاهرخ متوجه قضيه ميشود و ميپرسد «شاهرخ پول لازم داري؟» جواب شاهرخ بياني هم مثبت بود و پروين پولي را كه بياني لازم داشته، به او ميدهد و مشكل شاهرخ را حل ميكند. مربياني از اين دست، به قول علي پروين، مربيان «دفترچه زير بغل» نيستند ولي فوتبال را ميشناسند. شناختشان از فوتبال، بيش از آنكه شناخت يك «مربي» باشد، شناخت يك «بازيكن» از فوتبال است؛ بازيكني كه معمولا سابقه كاپيتاني و رهبري تيم را هم عهدهدار بوده است. اگر از مورد علي پروين بگذريم، يورگن كلينزمن مثال ديگري از چنين مربياني است. اگر جام جهاني 2006 را به ياد بياوريم، مابين كلينزمن و مارچلو ليپي تفاوتي آشكار وجود داشت. همه ليپي را به عنوان مربي قبول داشتند ولي كمتر كسي قبول ميكرد كه كلينزمن واقعا «مربي» تيم ملي آلمان است. او بيشتر رهبر ژرمنها در جام جهاني 2006 بود نه مربي آنها. زينالدين زيدان هم تقريبا چنين وضعي دارد. او بيشتر يك رهبر است. قبلا در درون زمين رهبر بود و حالا بيرون زمين. ولي هر رهبري كه بيرون زمين است، حتي اگر در سمت سرمربي تيم باشد، مصداق تام و تمام يك «سرمربي» نيست. ديهگو مارادونا مثال ديگري از اين دست مربيان است. وجه مشترك علي پروين و كلينزمن و زيدان و مارادونا، كاپيتاني تيمهاي ملي ايران و آلمان و فرانسه و آرژانتين بوده است. قطعا وجوه مشترك ديگري هم دارند. بين اين افراد، البته عيار مربيگري متفاوت است ولي جنس وضعيت آنها روي نيمكت تيم، كم و بيش همان است كه توصيف كرديم. همگي فاقد ابداعات تاكتيكياند و اين چيزي است كه زيدان و مارادونا را از كرايف و بكنبائر جدا ميكند.