هشدار گايا
سيد حسن اسلامي اردكاني
در كودكي داستان جذابي ميخواندم. عدهاي سوداگر با كشتي سفر ميكردند كه ناگهان برخلاف تصور و انتظار دريانوردان، در ميانه دريا جزيرهاي ديدند و خواستند فرود بيايند. ناخدا با شناختي كه از منطقه داشت، ميگفت كه اين جزيره در نقشههاي ما ثبت نشده و مشكوك است؛ لذا با فرود مسافران مخالفت ميكرد. اما ديگران بر او چيره شدند و در كنار آن جزيره پهلو گرفتند. جزيره خوش و سرسبزي بود. مسافران كه مدتها در دريا بودند و پا بر خشكي نگذاشته بودند، از شادي در پوست نميگنجيدند و آتش بزرگي برافروختند و مشغول پخت و پز شدند. كمي بعد اين جزيره انگار تكاني خورد. اما آنها اعتنايي نكردند و به كار خود ادامه دادند. باز تكاني ديگر و لرزه بر تن آنها كه شايد زلزله شده است. كساني كه باهوشتر بودند سريع جزيره را ترك كردند و ديگراني كه لذت آتشافروزي در جانشان بود، ماندند. كمي گذشت و جزيره آرام آرام فرو رفت و تا آنها به خودشان بجنبند در زير دريا ناپديد شد و همه آنها را غرق كرد.
اين جزيره نبود، يك نهنگ كوهپيكر بود.
اين قصه را فراموش كرده بودم تا با مباحث اخلاق زيستمحيطي درگير شدم و ديدم كه اين جزيره همين كره زمين است و ما مسافراني هستيم كه از خصلت نهنگگونه آن بيخبريم؛ گويي باور كردهايم كه هر رفتاري با زمين داشته باشيم، فرقي به حال آن ندارد و اين كره خاكي، يا به تعبير رايج طبيعت «بيجان»، گويي در قبال رفتار ما يكسره بياعتنا است. حال آنكه چنين نيست.
زمين موجودي زنده است و حيات در رگ و پي «او» جريان دارد. يونانيان باستان به گايا عقيده داشتند؛ يعني الهه زمين يا مام زمين. گايا حياتبخش زمين بود و حافظ آن. از نظر آنها، كل زمين موجودي زنده و زايا بود. مطالعات تازه اكولوژيك اين نگرش را تقويت كرده است كه كل زمين يك واحد به هم پيوسته است و به رفتارهاي درست يا نادرست ما پاسخ ميدهد و چنان نيست كه بيتفاوت و خاموش باشد. براي مثال، جيمز لاولاك در آثار متعدد خود از زمين به مثابه سوپر ارگانيسم يا ارگانيسمي عظيم ياد ميكند. نه به مثابه استعاره كه به عنوان واقعيت آن را «گايا» نام مينهد. اين موجود زنده، خود را ترميم ميكند، حفظ ميكند و در برابر خطرها از خود دفاع ميكند.
از اين منظر اگر بنگريم، بسياري از رخدادهاي سالهاي اخير را بهتر ميتوان درك كرد. سيل سال گذشته و پيامدهاي آن نوعي هشدار اين ارگانيسم به ما بود. ما حق نداشتيم، مسير رودهاي فصلي را به دليل آنكه سالها است از آن آب نگذشته است پر كنيم و آن را مثلا به پاركينگ خودرو تبديل كنيم و دهها نمونه ديگر. ما حق نداشتيم براي تسهيل رفتوآمد از شهري به شهر ديگر، درياچه اروميه را اينگونه بخشكانيم. ما حق نداشتيم براي برآوردن خواستههاي لذتطلبانه خود اينگونه دست به حفر چاههاي عميق بزنيم و سفرههاي زيرزميني را بتكانيم. رفتار ما با زمين رفتار مالكانه است و چون زمين ميبيند كه توجهي به كارهاي خود و پيامدهاي آن نداريم، گاه هشداري ميدهد كه براي ما دردناك است. اما در مقياس زمين، صرفا يك هشدار ملايم است. دريغ كه به تعبير امام علي «از هيچ حادثه گراني نميترسيم، مگر آنكه به سرمان بيايد» (نهجالبلاغه، خطبه 32) . شايد وقت آن رسيده است كه كمي اين هشدارها را جدي بگيريم.