• ۱۴۰۳ جمعه ۲۵ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4631 -
  • ۱۳۹۹ يکشنبه ۷ ارديبهشت

داروين صبوري در گفت‌وگو با «اعتماد»:

پدر آرات، كهن‌الگوي امر مطلق است

بهرام سرگوسرائي

آرات حسيني فارغ از خودش، يك نبرد مجازي بين موافقان و مخالفان رفتارهاي پدرش به راه انداخته. يك سر اين نبرد پدر آرات را حمايت‌كننده‌اي موفق مي‌دانند و در سر ديگر معتقدند او بچه‌اش را شكنجه مي‌كند. نبرد مجازي اين دو طيف گاه بسيار فراتر از آرات مي‌رود و به مسائل زيادي گره مي‌خورد. هر دو طرف يكديگر را با برچسب‌هايي متهم مي‌كنند. حاميان مخالفان را نخبه‌كش و مخالفان حاميان را شريك جرم قلمداد مي‌كنند.

 

پديده‌اي به نام آرات حسيني و انگيزه‌هاي پدرش را چطور ارزيابي مي‌كنيد؟

آرات حسيني نمونه نابي از مختصات نهاد خانواده و تعريف نقش اجتماعي در اين نهاد اساسي در هر اجتماعي است. پدر، همچون كهن‌الگويي از «امر مطلق» بر تخت مي‌نشيند و فرمان مي‌راند. او مي‌خواهد محصولِ اين فرمان را به نمايش گذاشته و ديگران را نه به تحسين مخلول خود، كه در ابتداي امر به تحسين خود وا دارد. «جلوه ‌نمودن»، اين مختصات هر آفرينشگري است كه ميل به ستايش و مشاهده تحسين‌برانگيز مخاطبان برايش اصل و اساس كار است. آرات در فضاي مجازي مي‌درخشد، چراكه كودك است؛ كودك‌ بودن همواره تداعي‌گر انسانِ پاك و اميد به آينده است. «در ميان ما كودكي ‌زاده خواهد شد»؛ سوزان سانتاك به شكلي فلسفي، اجتماعي به اين گزاره معروف در كتاب مقدس مي‌پردازد تا نشان دهد كه چگونه ايده تولد هر كودك مي‌تواند ايده اميد به آينده و تغيير آن را قوت بخشد. مخاطبان، آرات را مي‌بينند و در نمايش‌هاي او پيوند خود با قهرماني در آينده را قوت مي‌بخشند.

تربيت آرات آيا يك نوع از تربيت سنتي ايراني است كه تنها زمينه‌كاري‌اش عوض شده؟

اين نوع از تربيت، بازتوليد همان ايده شكل‌ دادن به ابژه‌هاي طبيعي و اجتماعي است. اشكال كار در اين است كه اينجا كودكان نيز نه به شكل انسانِ صاحب اراده و تصميم كه به شكل ابژه‌هايي قابل دستكاري و شكل ‌دادن، بازتعريف مي‌شوند. در جهان سنت، ميان شغل و سرنوشت كودكان، نسبت بسيار معناداري با شغل و سرنوشتِ پدران و نياكان آنان برقرار است. نجارزاده، نجار مي‌شود، كشاورززاده، كشاورز و طبيب‌زاده، طبيب. يك سرنوشت غالبا محتوم و از پيش‌نوشته ‌شده در انتظار مهمانان تازه‌ از راه ‌رسيده است. از اين رو مي‌توان تربيت آرات را در همان شكلِ ايده ابژگي كودكان در نهاد خانواده صورت‌بندي كرد. ايده‌اي كه هم ريشه در جهان سنت و هم امتداد در جهان مدرن دارد.

جنگ بين موافقان و مخالفان پدر آرات صرفا يك دعواي اينستاگرامي است؟

نزاع نظري مخالفان و موافقان اين موضوع، همان نزاع هميشگي در تاريخ انسان است. عده‌اي قائل به شكل‌ دادنِ انسان و سلايق او بوده و عده‌اي بر نقش راهنما ‌بودن در اين راه پافشاري مي‌كنند. پس چيزي فراتر از گفت‌وگوها و اختلاف سليقه در فضاي مجازي است. حتا اگر كنشگران خود بي‌خبر از اين ريشه‌دار بودن نظري باشند.

برخي مخالفان پدر آرات معتقدند ناديده گرفتن اين بچه مي‌تواند به اين بازي خاتمه دهد. آيا ناديده گرفتن در پديده‌هاي اين‌چنيني كمكي مي‌كند؟

اصولا تجويز چنين نسخه‌هايي مبني بر كنشگري و نقش كنشگر در اجتماع، فاقد بردهاي حقيقي و كاربردهاي راستين است. «ناديده ‌گرفتن» يك انتظار عمومي و كنشي همگاني است كه معمولا در هيچ اجتماعي به شكل تام و تمام خود اتفاق نيفتاده است. در اين مورد خاص نيز، مخاطبان سرگرم مي‌شوند، كيف اجتماعي مي‌برند و از معروفيت او، حتا در حد پاسخي كوتاه از ليونل مسي در فضاي مجازي، كيف‌شان كوك مي‌شود. پس در اين ديدباني اجتماعي، كاركردهايي نهفته است كه معمولا مخاطبان را به سوژه خود پيوند مي‌زند.

آيا حمايت از آرات به جمله «چون ايراني است و مي‌تواند افتخارآفريني كند» قابل تقليل است؟

جواب اين پاسخ را فكر مي‌كنم به گونه‌اي داده‌ام؛ اينجا چيزي فراتر از حس مليت و غرور ملي نهفته است. پدر، فرزند و نمايش تربيت و پيشرفت تخصصي او. تمام اينها ريشه‌هايي اسطوره‌اي و كهن‌الگويي را فعال مي‌كنند كه براي جامعه مخاطب، جذاب و دلنشين است. به كار گرفتن بدن و استفاده از آن در سطوحي بالاتر از سن، تداعي قهرمان و آينده‌اي روشن در اذهان مردمي است كه به اين‌چنين قهرماناني نياز مبرم دارند.

حاميان آرات به مخالفان مي‌گويند: «ايراني‌ها نخبه‌كش هستند.» اين جمله چقدر درست است؟

اين نگاه برمي‌گردد به همان ايده نخبه‌كشي در تاريخ ايران. مي‌توان فهميد كه چنين شرايطي، يك مختصات كاملا ساختاري دارد. بهتر است بگوييم كه ساختارهاي سياسي، اجتماعي در ايران، به دلايل كاملا تاريخي و معرفتي از نخبگان و به‌كارگيري آنان در امور وحشت داشتند. بله، اين گزاره داراي مثال‌هاي واضح تاريخي است اما مردم ايران و نخبه‌كشي؟ چندان نمي‌پذيرم. در اين مورد نيز ممكن است نخبه‌كشي ديده شود، اما نه به دست كساني كه نمي‌خواهند مشاهده‌گر هر روزه اين نمايش باشند، بلكه توسط كساني كه فعل آنان در تماشا، نخبه را لاجرم به سمت شومن ‌بودن سوق مي‌دهند. اين نخبه از بين خواهد رفت، اگر همين شرايط را درپيش بگيرد. اگر وارد مسائلي حاشيه‌اي شود كه از توان شانه‌هاي نحيف و كودكانه او خارج است. اين اتفاق افتاده است و متاسفانه او وارد بازار مكاره‌اي شده كه تقليل مهارت و آينده به معروفيت‌هاي يك‌شبه و گذراست. من براي آينده او نگرانم.

تمرين‌هاي سخت براي بچه‌هاي كوچك در كشورهايي نظير چين خيلي رواج دارد كه هدفش رسيدن به مدال المپيك است. آيا بين نوع حكومت و ساختار دموكراتيك يك كشور و اين شيوه تربيت ورزشكار ارتباط مستقيمي وجود دارد؟

كاملا. نه تنها در چين كه در روسيه و كشورهايي كه به دنبال نمايش‌هاي بدنِ برتر در ورزش براي اثبات برتري در سياست و ارتش نيز هستند، به چشم مي‌خورد. اين ايده توسط هيتلر نيز قابل مشاهده بود. نمايشِ بدن‌هاي برترِ آريايي در صحنه‌هاي ورزش جهاني. در اين جهان‌بيني، تمرينات طاقت‌فرسا بر بدن ورزشكار اعمال مي‌شود تا نمايشي پنهان از نيروهاي نظامي در چشم جهانيان بدهند. در اينجا، انسانِ ورزشكار، به ساحت انساني ابزارگونه در مي‌غلتد كه بايد در خدمت ايدئولوژي‌هايي تماميت‌خواه باشد. يك خدمتگزار له ‌شده، كودكي ‌نكرده و ماشين‌وار.

در چند هفته گذشته شاهد بوديم از طيف‌هاي مختلف جامعه، از تتلو تا شخصي مثل آقاميري كه به عنوان يك خطيب مشهور شده با آرات لايو اينستاگرامي مي‌گذارند. اين گستردگي و لايوها را چطور مي‌توان بررسي كرد.

همين لايوها و شرايط اين‌گونه است كه عقيده دارم او را بدل به چهره‌اي معروف و نمايشي خواهد كرد. چهره‌اي مشهور اما نه لزوما موفق و داراي آينده. راه موفقيت در ورزش از لايو با سلبريتي‌ها نمي‌گذرد، آنان مي‌آيند تا به بهانه حمايت، سرگرم شوند و در ميدان باشند. اين كودك است كه اگر روزي روزگاري اين توجه گسترده اجتماعي در فضاي مجازي را به هر دليل از دست بدهد، سرخورده مي‌شود. مدتي آمده و توجه‌ها را به خود ديده و سپس در ميان فراموشي و نسيان سرگردان مي‌شود. اين مسووليت اجتماعي خطير را جدي بگيريم؛ نخبگان زيادي در عالم هنر، موسيقي و علم درخشيدند، در كودكي هم درخشيدند و سر از خرابه‌هاي خودفراموشي و انحرافات اجتماعي درآوردند. دست از سر كودكان ‌برداريم، اين جمله را ابتدا به پدر او مي‌گويم. دست از سرش بردار، بگذار كودكي كند و راه موفقيت را نه از دالان‌هاي تاريك كه از شاهراه‌هاي تلاش و تصميم گز كند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون