پدر آرات معتقد است فرزندش در 15 سالگي اولين جام جهانياش را تجربه ميكند و در 19 سالگي حتما بهترين بازيكن جهان خواهد شد. البته كه اين آرزوي پدرانه هيچ اشكالي ندارد اما وقتي متوجه ميشويم او براي رسيدن به اين هدف فرزندش را از دو سالگي تمرين ميدهد ماجرا كمي سوالبرانگيز ميشود. شايد هيچ كس به اندازه نيما نكيسا براي بحث كردن در مورد آرات مناسب نباشد. دروازهبان سابق تيم ملي كشورمان كه خودش سابقه حضور در جام جهاني را دارد از يك طرف مسوول توسعه فوتبال پايه كشور است و از طرف ديگر دكتراي فيزيولوژي دارد. اين يعني هم ميتواند در مورد تمرينات و بدن آرات حرف بزند و هم در مورد اينكه آيا او استعداد به خصوصي در فوتبال دارد يا خير؟ ضمن اينكه نكيسا به واسطه سالها حضور در سطح اول فوتبال ايران به خوبي با فضاي شهرت و محبوبيت هم آشناست و ميتواند در مورد توي چشم بودن آرات و خطرات و فرصتهايي كه اين وضعيت براي او به وجود ميآورند، اظهارنظر كند.
تمرينات سختي كه آرات انجام ميدهد چه خطراتي براي او به بار ميآورد؟
در ابتدا بايد بگويم كه شما مقوله خوبي را براي بررسي انتخاب كردهايد، چراكه اين نمونه در حال تبديل شدن به يك اپيدمي است. براي وارد شدن به بحث من نياز دارم يكسري توضيحات بدهم. بچهاي در سن آرات وقتي در شرايط انجام كارهاي قدرتي قرار ميگيرد، جدارههاي عضلهاش ميرود به سمت هايپرتروفي؛ يعني بزرگ شدن كاذب. اين چيزي است كه شما در بدنسازها ميبينيد. اينها ميروند استروييد، كراتين، پروتئين و آمينو مصرف ميكنند براي اينكه شرايط داد و ستد رشد سلولهاي عضلاني را ببرند به سمت بزرگ شدن سلولها. ما در اصطلاح فيزيولوژي به بزرگ شدن سلولهاي عضلاني ميگوييم هايپرتروفي. به ازدياد سلولهاي عضلاني ميگوييم هايپرپلازي. وقتي كه بدني مثل بدن جان كلود ون دام يا بروس لي يا فوتباليستهاي تاپ لول دنيا كه يك بدن بسيار خشك ولي نه بزرگ به حساب ميآيد را بررسي ميكنيم، ميبينيم چابكي بسيار بالايي دارند و همچنين خاصيتهاي مهارپذيري. وقتي شما ميخواهيد از صندلي بيفتيد بدنتان شما را به سمت متضادش شروع به حركت ميدهد تا نيفتيد. اين خاصيت بدن است. همه اين توضيحات ابتدايي را گفتم تا متوجه بشويم در مورد چه چيزي حرف ميزنيم. حال بياييد در مورد بچهاي حرف بزنيم كه در سن رشد قرار دارد. سن رشد يعني سن آرات، زماني است كه بدن شروع به استخوانسازي ميكند يعني سر استخوان و وسط استخوان كه مركز استخوانسازي اوليه و ثانويه است شروع به كار ميكنند. هورمون رشد در يك سني ميآيد روي اين تاثير ميگذارد و باعث بزرگ شدن و حجيم شدن استخوانها ميشود. اگر ما بياييم از عضله در سن رشد بيش از حد كار بكشيم عضله ميرود به سمت هايپرتروفي. وقتي عضله از اندازه استخواني كه رويش سوار است بزرگتر ميشود جا باز ميكند و ميرود توي تاندونها و ليگامنتها و چون يكسوم ابتدايي و انتهايي ليگامنتها وظيفه خونرساني و تغذيه را برعهده دارند اين بچه در اصل فاكتورهاي ريسكي آسيب پذيرياش در سن بالا افزايش پيدا ميكند، يعني مثلا در دوره نوجواني و جواني. من به شما قول ميدهم كه اين بچه به شدت در معرض پارگي رباط صليبي قرار دارد.
خيلي از خانوادهها علاقه دارند كودكشان از سنين پايين ورزشكار باشد.
ورزش خوب است، اما بايد خيلي مراقب بود. خانوادهها معمولا فقط از ما سوال ميكنند كه اگر بچه فلان ورزش را بكند روي قدش مثلا تاثير ميگذارد؟ من به شما ميگويم هيچ ورزشي نيست كه فيالذاته روي قد تاثير بگذارد، اما فشارهاي بيش از حد روي بچه باعث ميشود كه عضلات بيش از حد بزرگ شوند. تقريبا مثل آرات فكر كنم يك بچه چيني هم هست كه اداي بروس لي را در ميآورد و او هم تقريبا در چنين فضايي است. ما بايد متوجه بشويم كه سلامت يك بچه را به چه قيمت به خطر مياندازيم؟ من نه طرفدار ايشان هستم و نه مخالف. من در قالب يك آدم علمي سعي ميكنم راهنماييهاي علمي بكنم. پدر ايشان سالهاي سال است از روي عشق پدرانهاش روي پسرش سرمايهگذاري ميكند. شايد احساس كرده راهي كه ميتواند با آن يك جهش بينالمللي داشته باشد، اين بچه است. بچه را در مسابقات مختلف برده، اما براي اين بچه خيلي زود است كه با پرشهاي جسمي، روحي و ذهني مواجه شود. اگر شما رفتيد در جايي و ديديد بچه خيلي گندهتر از مغز و دهانش حرف ميزند، مثلا اشعار مولانا ميخواند، رياضيات و جدول ضرب بلد است يا مشتق ميگيرد و از اينجور كارها ميكند، از آينده آن بچه بترسيد. ممكن است آن بچه خيلي زود به يك پوچي و انزواطلبي برسد چون اين كودك بچگي نكرده. بچه بايد بچگي كند.
با توجه به تجربيات شما در فوتبال حرفهاي و برخوردتان با كودكان فوتباليست آيا ميتوانيم بگوييم يك بچه 5 يا 6 ساله نبوغ دارد يا بايد بيشتر منتظر بمانيم؟ آيا كسي كه ميتواند همسن و سالهاي خودش را دريبل كند و قيچي بزند در آينده فوتباليست بزرگي ميشود؟
ما نميتوانيم در مورد بچهاي كه در سن 5 يا 6 سال قرار دارد، بگوييم اين فوتباليست ميشود يا نميشود. اما ما چند تا سيستم داريم در بدنمان مثل سيستم حسي حركتي كه موشن ما را انجام ميدهد و ميتوان اين سيستم را آزمود. ما يك موشن داريم يك فانكشن. بچهها را ما بر اساس شرايط ذهني، روحي، انگيزشي و در كل اشل كودك مورد آزمايش قرار ميدهيم. ما اينها را ميبريم توي يكسري تستهاي روحي و رواني و بررسي قابليتهاي مهارتي و حركتي و در نهايت نتيجه را ميبريم توي چارت نمره. بعد بر اساس نمره شرايط را بررسي ميكنيم. الان متاسفانه يا خوشبختانه دنيا خورده به پست يك بازيكن مثل مسي. الان نپال ميخواهد مسي بدهد بيرون، ايران ميخواهد مسي بدهد بيرون، فلان كشور ميخواهد مسي بدهد بيرون. آرات هم مدام پيراهن مسي را بر تن دارد. الگوسازي كار بسيار درستي است اما الگوسازي بر چه مبنايي؟ اين سوال خيلي مهم است و دوباره تكرار ميكنم كه ما چه ميدهيم و چه ميگيريم؟
اتفاقا اين اواخر آرات هم با مسي مرتبط شده و هم با ساير فوتباليستها؛ حتي با علي كريمي هم يكسري مواجهاتي داشته. فكر ميكنيد حتي اگر فرض كنيم اين بچه استعداد ويژهاي دارد، وارد شدنش به فضاي رسانهاي آن هم به اين شدت كمكي به او ميكند؟
وقتي شما اين بچه را مقابل علي كريمي قرار ميدهيد كه اسطوره 80 ميليون ايراني است، كار بسيار اشتباهي انجام ميدهيد. علي كريمي براي اينكه بشود علي كريمي از جاهايي شروع كرده كه فكرش را هم نميتوان كرد. او در اين راه لگد خورده، مصدوميت كشيده، پارگي داده، آمده جلوي مردمش خم شده، رفته كمكهاي مردمي جمع كرده، در بالاترين سطح فوتبال دنيا بازي كرده، گل زده و همه اين كارها را كرده و بعد شده علي كريمي. همه اين تقابلها و كامنت بازيها و لايوها برميگردد به يك فضاي كاذب شهرتطلبي. مني كه نيماي نكيسا هستم و دروازهبان تيم ملي در جام جهاني بودم مثلا فلان كا طرفدار دارم اما اين بچه بيش از 3 ميليون. اما اين هنوز 6 سالش است. درست است كه استعداد دارد و ممكن است براي كشورش افتخارآفريني هم بكند اما به نظر من هيچ وقت نبايد در مقام مقايسه با كسي قرار بگيرد. اين بچه بايد سالهاي سال زحمت بكشد، همه تجربيات را از سر بگذراند، باخت بدهد و برد به دست بياورد، معذرت ميخواهم چهار تا خانم آنچناني بيايند دورش را بگيرند و او بلد باشد خودش را نگه دارد تا ببينيم چه خواهد شد. اينها زشت نيست، اينها واقعيتهاي دنياي شهرت است. هركس در هر جايي مطرح ميشود هزاران نفر ميآيند و دورش را ميگيرند كه هر كدامشان يك تفكر دارند. يك نفر ميخواهد ضربه بزند، يك نفر ميخواهد بتيغد، يك نفر ميخواهد كله پا كند و هزاران نمونه ديگر. همه اينها در سر راه موفقيت قرار دارند. چند سال پيش يك نفر آمد و گفت فلان دروازهبان خيلي گلر خوبي ميشود. آن دوره آن شخص كه نميخواهم اسم ببرم تازه از تيم ملي اميد آمده بود به يكي از تيمهاي مطرح و خيلي هم كارش گل كرده بود. در جواب آن دوستم گفتم حق با توست ولي به شرطي كه بتواند از سد حواشي مثل دختربازي عبور كند. اگر او بتواند خودش را نگه دارد من مطمئنم او ميتواند به جايگاه خيلي بالايي برسد. ولي اين اتفاق نيفتاد و همانجا آن آدم استاپ كرد و نتوانست پيشرفت كند. اسم آن دروازهبان را هر روز اين طرف و آن طرف در كنار اسم كلي آدم ديگر ميشنيديم و بعد هم ديديم كه رفت و تمام شد. تازه اينكه آدم بزرگسال بود. در مورد آرات به نظرم خيلي كار اشتباهي است كه دوربين بگذاريم جلوي اين بچه و او برگردد و بگويد: تو با علي كريمي دعوا نكن! هر چه او گفت با باباي من است! اصلا اين بچه نبايد اين حرفها را بزند. اصلا اين بچه در شرايطي نيست كه بخواهد چنين چيزهايي بگويد و كسي هم از او انتظاري ندارد.
پس به نظر شما همه چيز، از جمله تمرين و مشهور شدن و ساير چيزها هنوز براي آرات خيلي زود است.
بله زود است. فرض كنيد اين بچه در 10 سالگي بشود يك آدم تاپ لول. بعد از 20 سالگي چه ميخواهد بشود؟ 25 سالگي چه؟ ما هميشه ميرويم كلاس اول؛ از كلاس اول نمره قبولي ميگيريم و ميرويم كلاس دوم. بعد ديپلم و ليسانس و فوق ليسانس و بعد دكترا! علي كريمي مثلا كسي است كه دكتراي فوتبال اين مملكت را دارد. علي دايي و عابدزاده و مهدويكيا و شاهرودي و منصوريان و ميناوند و بيرانوند و مهدي رحمتي و همه ستارههاي فوتبال ايران يك عمر زحمت كشيدند و پلهپله بالا رفتند. الان چه كسي دارد راه درست ميرود؟ پيام نيازمند! خيلي آهسته و يواش دارد خودش را بالا ميكشد. او در حال حاضر يكي از رقباي خيلي سرسخت بيرانوند است. نيازمند حتي در آسيا هم حرف دارد براي گفتن.
يكي از مشكلاتي كه فوتبال پايه ما دارد بحث استعداديابي است. الان هر كسي را ميبينيم ميگويد من استعدادياب هستم. فدراسيون فوتبال ايران آيا برنامه خاصي يا دستورالعملي براي مدارس فوتبال دارد كه چطور بچهها را آموزش بدهيم و چطور استعداد آنها را كشف كنيم؟
ما تا حالا چنين برنامهاي نداشتيم. حتي طرحي كه من ارايه داده بودم به خاطر تغيير و تحولي كه در فدراسيون به وجود آمد كمي مسكوت ماند. همين هفته پيش نامهاش را زدم به آقاي نبي كه طرح پيگيري شود. در واقع قرار است كارگروه توسعه فني تشكيل شود. يكسري دكترهاي طراح تمرين مثل دكتر عليزاده و دكتر صاحبالزماني و دكتر مرجاني و دكتر نوشادي كه اساتيد دانشگاه هستند و همچنين دكتر شهاب (پزشك تيم ملي) و دكتر سيف (رييس كميته پزشكي) بيايند و دور هم يكسري طراحي تمرين داشته باشيم براي كودكان كه همه از دستورالعملهاي خاص پيروي كنند. ما در اين طرح ايران را به 6 منطقه جغرافيايي تقسيم كرديم. به اين خاطر كه مثلا تمريناتي كه يك بچه در هرمزگان ميخواهد انجام دهد بايد با تمريني كه يك بچه در انزلي انجام ميدهد، تفاوت داشته باشد. بعد قرار است ناظرين فني و ناظرين اخلاقي در مدارس فوتبال كار كنند و همه چيز را چك كنند. اين افراد وظيفه دارند به ما گزارش بدهند كه آيا پروتكلهاي تمريني كه از كارگروه بيرون آمده اجرايي ميشود يا خير.