چه بايد كرد با گشايش تئاتر در دوران پساكرونا؟
آينده تاريك تئاتر طاعونزده
سيدحسين رسولي
وضعيت تئاتر در روزهاي كرونايي در تناقض شديد بهسر ميبرد. همه چيز بههم ريخته است و شيوع بيماري كرونا (كوويد۱۹) توانسته در فرهنگ را نه تنها در ايران بلكه در سراسر جهان تخته كند. سالنهاي دولتي تئاتر در اين وضعيت با مشكل شديدي مواجه نيستند، زيرا كارمندان آنها حقوق خود را از دولت دريافت ميكنند ولي فاجعهاي تلخ در تماشاخانههاي غيردولتي يا به اصطلاح خصوصي رخ داده است. كارمندان اين سالنها پيش از اين ماجرا نيز امنيت شغلي و آيندهاي روشن نداشتند به جز مقدار اندكي حقوق ماهيانه كه آن هم تعطيل شد. روزنامهنگاران و منتقدان تئاتر هم در كنار لشكر بزرگي از اهالي تئاتر بيكار شدهاند. بسياري از مردم ما فكر ميكنند هنرمندان تئاتر پولدار و مرفه هستند ولي اينگونه نيست؛ درست است كه برخي مديران تماشاخانههاي خصوصي ماشينهاي لوكس و خانههاي مجلل در بالاي شهر دارند ولي بدون درآمد جاري، حقوقي به كارمندان خود نميدهند. خانه تئاتر (كه همچنان نهادي جدي در ميان اهالي تئاتر نيست و تنها براي برخي هنرمندان كهنهكار و خاص سود داشته است) در اين ايام نامههايي اعتراضي منتشر و كمكهايي هم اهدا كرد ولي هيچگاه تاثيري در امنيت شغلي هنرمندان نداشته است. مشكل اساسي اين است كه تئاتر ما هنوز حرفهاي نيست! كمپانيهاي حرفهاي تئاتر در ايران شكل نگرفتهاند و بيشتر از ۹۰درصد تماشاخانههاي مثلا خصوصي غيراستاندارد هستند. قراردادهاي حرفهاي و مالي بين هنرمندان بسته نميشود و بياخلاقيها هم فراوان است. متاسفانه در اين سالها برخي سالنهاي غيردولتي تنها به دنبال سود شخصي و جوسازي براي مالكان و برخي از شبههنرمندان نزديك به خودشان و طبقهاي نوكيسه و حتي سلبريتيها بودند. دولت نيز تقريبا حمايتهاي مالي و فرهنگي خود به تئاتر را قطع كرده و سانسور فراوان شده است. وضعيت همان است كه غلامحسين ساعدي ميگفت: «شبههنرمند با سانسور مخالف نيست، وجودش را حس نميكند، اين دو تا برادران توأمان همديگرند.» بنابراين، هيچ كمك شايان توجهي به رشد كيفي تئاتر نشده است. سال ۱۳۹۷ بود كه به همراه دكتر حميدرضا افشار مقالهاي نوشتيم تحت عنوان «بررسي تئاتر خصوصي ايران در بازه زماني 1397-۱۳۹4 با تاكيد بر نظريه و عمل اقتصادي مارگارت تاچر و فريدريش هايك» كه در آن از ۵۵ هنرمند مصاحبه گرفتيم. نتيجه اين شد كه بيش از ۵۲درصد آنان مخالف شكل فعلي تئاتر خصوصي در ايران بودند با اينكه هم اشتغالزايي شد و هم سالنهاي دولتي خلوتتر. دليل اصلي اين اعتراضات هم اين است كه تئاتر امروز، مخصوص طبقهاي نوكيسه است! همان طبقهاي كه تورستين وبلن در كتاب «نظريه طبقه تنآسا» از آنان نام ميبرد كه به منظور ايجاد تمايز با طبقات پايينتر به مصرف تظاهري و نمايشي روي ميآورند و كالاهاي فرهنگي را براي سرگرمي و اعتبار و تمايز ميخواهند. حال چه بايد كرد؟ چرا اين وضعيت آشفته ساماندهي و حرفهاي نميشود؟ هادي مرزبان كه قصد داشت در سال جاري نمايش «دكتر نون» را در تالار وحدت روي صحنه ببرد، ميگويد: «تئاتر در كشور ما چه در گذشته و چه در حال حاضر، هميشه مهجور و غريب بوده است.» قطبالدين صادقي، كارگردان نمايش «آينه و آنتيگون» كه قرار بود تا آخر اسفند در تماشاخانه شانو روي صحنه باشد
با اشاره به مديريت غلط اين ايام ميگويد: «وضعيت پيش آمده براي صاحبان تماشاخانههاي خصوصي فاجعه است.» او در جاي ديگري هم ميگويد: «متاسفانه آينده سال جاري تئاتر را بسيار تاريك ميبينم.» با اين تفاسير، دولت، چند كار بايد بكند؛ نخست، وضعيت خصوصيشدن تئاتر را از نو بازنگري و آن را ساماندهي كند و در گام بعدي به كمك كارمندان تماشاخانههاي خصوصي و هنرمندان تئاتر بيايد، زيرا وضعيت بحراني است. علاوه بر اين، بايد نگاه به هنر تئاتر دگرگون شود وگرنه همان نظرگاهي كه ميكاييل شهرستاني ميگويد همچنان بر تئاتر حاكم خواهد بود: «با طايفه هنر، چون طفلي سر راهي برخورد شده است.»