• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4638 -
  • ۱۳۹۹ دوشنبه ۱۵ ارديبهشت

درنگي بر مجموعه تلويزيوني «سرباز» به كارگرداني هادي مقدم‌‎دوست

اهميت نسبي‌نگري در انبوه سياه‌و‌سفيدهاي تلويزيون

بهمن فاطمي

 

تجربه نشان داده است كه مجموعه‌هاي مناسبتي تلويزيون كه بعد از افطار پخش مي‌شود، فارغ از اينكه تا چه اندازه ملاك‌هاي يك سريال خوب را داشته باشد، بيننده دارد. اين زمان پخش اين سريال‎هاست كه به آنها اين توفيق را مي‌دهد تا بينندگان بيشتري داشته باشند. در اينكه تلويزيون در اين سال‌ها همه باكس‌هاي مناسبتي و غيرمناسبتي خود را با انبوه توليدات ضعيف و فاقد استانداردهاي حداقلي انباشته است، ترديدي نيست. با اين حال گاهي مستثنياتي پيش مي‎آيد و كارهايي روي آنتن تلويزيون مي‌رود كه آن اكراه هميشگي سريال‌هاي اين رسانه را در تو برنمي‎انگيزد و ‌اي بسا به نوشتن يادداشتي هم ترغيبت كند.  طي روزهايي كه از آغاز پخش مجموعه «سرباز» هادي مقدم‌‎دوست مي‌گذرد در فضاي مجازي اظهارنظرهاي متفاوتي درباره اين مجموعه مطرح شد؛ اظهارنظرهايي كه اغلب در حد نظرات كلي و عمدتا معطوف به مسائلي غير از فرم و محتواي سريال بود. مثل اينكه ربط اين سريال به ماه رمضان روشن نيست! انگار هر اثري كه در ماه رمضان پخش مي‌شود، لزوما بايد زمان داستاني آن نيز در ماه رمضان بگذرد و بخشي از گفت‌وگوها - چنان كه در اين سال‌ها متداول بوده- پاي سفره افطاري يا سحري بين شخصيت‌ها رد و بدل شود تا مخاطب، آن «ربط» گمشده را بيابد. ديگر اينكه چون از فيلم سينمايي سازنده‌اش خوش‌مان نيامد، پس سريال را هم بايد خارج از پسند خود بدانيم و از اين دست دلايل كه هيچ‌كدام في‌نفسه نمي‌تواند عيب يا حسن يك اثر باشد. اگر بخواهم تلويحا يك حسن سريال «سرباز» را در سطح محتواي آن مختصرا توضيح بدهم، بايد از نسبي‌نگري جاري در روايت آن در تلويزيون بگويم. حد قطعيت‌انگاري و نگاهِ به اصطلاح سياه و سفيد در مجموعه‌هاي تلويزيون به اندازه‌اي است كه گاهي حتي تا سطح نام شخصيت‌هاي مثبت و منفي فيلم هم پيش مي‌رود. «سرباز» اما در ادامه همكاري‌هاي هادي مقدم‌دوست با حميد نعمت‌الله رفتاري متفاوت با - به اصطلاح- متريال‌هاي فيلمنامه‎اش دارد. آنها سراغ آدم‌هايي مي‌روند كه در نگاه اول شايد هيچ برسند اما وقتي به مختصات فيلمنامه آنها درمي‎آيند، قابليت دراماتيك پيدا مي‌كنند. نمونه‌اش نوجوان سريال «وضعيت سفيد» و نيز اغلب شخصيت‌هاي آن سريال كه به ظاهر معمولي و فاقد قابليت داستاني‌اند اما در روايت فيلمنامه ما را به هزارتوي پر پيچ و خم و دهليزهاي روان ناآرام خود راه مي‌دهند و با خود همراه مي‌كنند. صرف‌نظر از اطنابي كه در قسمت‌هاي پخش‌شده از «سرباز» گاهي مخل روند طبيعي پيشرفت قصه در سريال است- مشكلي كه در تنها فيلم بلند سينمايي مقدم‌دوست يعني «سر به ‌مهر» هم ديده مي‎شود- سريال در حركت از موضوعات به ظاهر پيش پاافتاده به سوي خروجي‌هاي مهم و گاهي حياتي اين چيزهاي ساده در جريان روايت خود موفق است. سريالي كه تمركز بر مناسبات ميان آدم‌ها و نيز مناسبات دروني هر كدام از آنها را با تك‌گويي شخصيت‌هاي اصلي (يحيي، يلدا و شهاب) پيوند مي‌زند و از اين رهگذر ما را به ضمير دروني هركدام نزديك مي‌كند و عملا قدرت قضاوت درباره خوب و بد رفتارهاي‌شان را از ما مي‎گيرد. ما به يحيي، يلدا و شهاب به يك اندازه نزديك مي‎شويم و همين راهي براي‌مان نمي‌گذارد جز اينكه به جاي قضاوت قطعي در موردشان، حدي از حق را به‌طور نسبي نزد هر يك از آنها جست‌وجو كنيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون