دريابندري، مترجم و متفكر توانا
علي دهباشي
بيش از هفتاد سال در عرصه فلسفه، ادبيات، هنر بودن و آثاري همگي درجه اول خلق كردن سعادتي است كه نصيب كمتر كسي ميشود و نجف دريابندري اكنون كه كمتر از يك روز است ما را ترك كرده داراي اين سعادت بود. او از همان نوجواني، هنگامي كه در زندان بود به اين تشخيص رسيد كه در اين سرزمين بايد نشست، كار كرد و برگي بر برگهاي فرهنگ اين مملكت افزود تا شايد ميزان آگاهي، شعور و درك آحاد اين ملت نسبت به تاريخش، جغرافيايش و خواستههايش روشنتر و عميقتر شود. او در زندان به اين نتيجه رسيد از آغاز، آغاز كند. «تاريخ فلسفه» برتراند راسل را انتخاب كرد كه دشوارترين راه بود. متني سنگين و دشوار كه ديديم از عهده برآمد و چنان متني فارسي از خود به جاي گذاشت كه انگار راسل به فارسي آن را تاليف كرده است.
براساس مدركي كه از زندان به جا مانده در صفحه نسخه انگليسي «تاريخ فلسفه غرب» مامور زندان حاشيه نوشته 17/9/1335 بردن اين كتاب براي دريابندري ايرادي ندارد. اين نوشته مشخص ميكند ترجمه اين كتاب در سال 35 آغاز و سرانجام در سال 1341 منتشر شد. دريابندري پس از اين ترجمه در عرصه فلسفه، باز هم با راسل ادامه داد و كتاب دشوار اين فيلسوف يعني «عرفان و منطق» را ترجمه كرد كه سال 49 منتشر شد و بعد كتاب مشهورتر او «قدرت» را به فارسي برگرداند؛ كتابي كه انگار امروز نوشته شده است. دريابندري همچنان به ترجمه مهمترين متون فلسفي ادامه داد و «فلسفه روشنانديشي» و «افسانه دولت» ارنست كاسيرر را به فارسي برگرداند. متفكر نامآور ديگري كه دريابندري سراغ آثارش رفت آيزايا برلين بود كه كتاب «متفكران روس» اين فيلسوف را ترجمه كرد. دريابندري تنها ترجمه فلسفه را كافي ندانست. او به اين تشخيص رسيده بود كه انساني كه رمان نخواند انسان نيمهتمام است و بين انسان رمانخوان و رمان نخوان فاصله بسيار است. دست به ترجمه شاهكارهاي بزرگ ادبي غرب زد. «بيگانهاي در دهكده» مارك تواين و «يك گل سرخ براي اميلي» ويليام فاكنر از آثار ترجمهشده توسط او در اين زمينه هستند. او همينگوي را بسيار دوست داشت و آثار اين نويسنده مانند «وداع با اسلحه» و «پيرمرد و دريا» را به فارسي برگرداند. مقدمهاي كه او براي «پيرمرد و دريا» نوشت 70 صفحه است كه هنوز كتاب باليني بسياري است. سپس به معاصرترين نويسنده اين زمان يعني «كازوئو ايشيگورو» نويسنده ژاپنيالاصل انگليسيزبان پرداخت و «بازمانده روز» را ترجمه كرد. «بيلي باتگيت» دكتروف نويسنده مدرن و معاصر امريكايي از ديگر آثاري است كه توسط دريابندري ترجمه شدند. بايد به صراحت گفت دريابندري مردي جامعالاطراف و در هر زمينه نيز صاحبنظر بود. از او چندين مجموعه مقاله به جا مانده كه آنها را در كتابهاي «در عين حال » و «به عبارت ديگر» ميبينيم. ديگر نوشته دريابندري «درد بيخويشتني: بررسي مفهوم اليناسيون در فلسفه غرب» حكايت از آن دارد كه او تنها مترجم توانا نبود بلكه متفكري توانا نيز بود و ذوقياتي در هنر نيز داشت. اولين كتابي كه در عرصه تاريخ سينما به زبان فارسي درآمد كتاب «تاريخ سينما» آرتور نايت است كه دريابندري آن را ترجمه كرد، اكنون ما داراي دهها كتاب تاريخ سينما هستيم اما آن زمان براي سالها تنها كتاب او مرجع ما بود. با معني هنر جديد آشنا نبوديم و با ترجمه كتاب «معني هنر» هربريت ريد با اين مقوله آشنا شديم، با آن زبان فارسي درخشان. او كتابهاي بسياري به فارسي برگرداند كه حكايت از آشنايي او با موسيقي و نقاشي و ديگر هنرهاي تجسمي داشت. در اين سالهاي پاياني با وجه ديگري از تواناييهاي او آشنا شديم كه با همكاري همسرش فهيمه راستكار كتاب مستطاب آشپزي را در دو مجلد نوشت و با همكاري محمد زهرايي منتشر شد و نشان داد اين سرزمين چه پسزمينه متنوع، جذاب و گستردهاي دارد.