• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4643 -
  • ۱۳۹۹ يکشنبه ۲۱ ارديبهشت

يادي از زنده‌ياد استاد «بديع‌الزمان فروزانفر» و تصحيح «فيه‌ ما فيه»اش

عشقي و دردي و خارخاري

مجتبي احمدي

 

«تمام شد مقدمه كتاب فيه‌مافيه، صبح پنجشنبه دوم خرداد 1330 شمسى مطابق 17 شعبان 1370 قمرى به دست اين بنده ناچيز بديع‌الزمان فروزانفر وفقه‌الله و سدده للصواب.» شانزدهم ارديبهشت‌ ماه كه گذشت، پنجاهمين سالمرگ زنده‌ياد «بديع‌الزمان فروزانفر» بود؛ استاد بي‌نظير و خستگي‌ناپذيري كه سال‌هاي پربار زندگي خود را با «عشق و درد و خارخار» به كار تحقيق و تاليف در فرهنگ و ادبيات فارسي گذراند و آثار استوار و ماندگاري به يادگار گذاشت. براي نمونه، كتاب «سخن و سخنوران»در شرح احوال و نقد آثار چندين شاعر نامدار قرن‌هاي سوم تا ششم هجري، اثر گرانقدر اوست كه درس‌آموز و راه‌گشاي بسياراني در مسير نقد و پژوهش شد. باري در ميان آثار استاد فروزانفر، چند كتاب تاليفي و تحقيقي او، ثمره شيرين شيفتگي حضرتش نسبت به «مولانا جلال‌الدين» است و يكي هم كتاب «فيه‌ ما فيه» مولوي است كه استاد پس از سال‌ها جست‌وجو براي يافتن معتبرترين نسخه‌هاي كهن و مقابله نسخ، كار دشوار تصحيح آن را به پايان برد و در سال 1330 به چاپ سپرد. «فيه ما فيه» كه به عنوان مقالات مولانا نيز شناخته مي‌شود، كتابي عرفاني با نثر نغز فارسي و در واقع يادداشت‌هايي است كه شاگردان مولوي در طول حدود 30 ‌سال از گفتارهاي او در مجالس فراهم آورده‌اند. اين يعني چند قرن پيش از ما در همين جغرافياي بزرگ فرهنگي، بزرگواري بوده كه بر منبر خطابه نشسته و چنان دقيق و عميق سخن گفته كه با گفته‌هايش كتاب‌هايي همچون «فيه ما فيه» و «مجالس سبعه» نوشته شده است. و دريغا كه چند قرن پس از مولانا در همين جغرافياي بزرگ فرهنگي، بزرگواراني پشت تريبون‌ها به سخنراني مي‌ايستند كه با گفته‌هايشان «عليه ما عليه» هم نمي‌توان نوشت! نكته‌اي كه براي كمتر آشنايان با «فيه ما فيه» مي‌توان گفت، آن است كه اين كتاب هم با سر پرشور و جان شيداي جناب مولانا هماهنگ و هم‌آواست؛ نه از منطق مرسوم تدوين كتاب‌هاي عرفاني در آن خبري هست و نه فصل‌ بندي‌اش از نظم و نسق مشخصي پيروي كرده است. به قول استاد فروزانفر، اغلب فصل‌هايش به شيوه پرسش و پاسخ و به اقتضاي حال نوشته شده و هيچ ارتباطي با فصل پيش از خود ندارد. قسمت‌هايي هم خطاب به معين‌الدين پروانه است. معين‌الدين پروانه از دولتمردان سلجوقي بود كه بارها شاگردانه و مريدانه در محضر مولانا نشست و هم‌ اوست كه در آن روزگاران سلطه بيگانگان بر سرزمين ما به فرهنگ و علم و ادب خدمت‌ها كرد؛ درست مانند بسياري از صاحب‌منصبان اين روزگار! بيش از اين مجالي نيست؛ تنها به هواي لذت متن، چند سطري از «فيه ما فيه» بخوانيم و بگذريم:«در آدمي، عشقي و دردي و خارخاري و تقاضايي هست كه اگر صد هزار عالم ملك او شود، كه نياسايد و آرام نيابد. اين خلق به تفصيل در هر پيشه‌اي و صنعتي و منصبي و تحصيل نجوم و طب و غيرذلك مي‌كنند و هيچ آرام نمي‌گيرند، زيرا آنچه مقصود است به دست نيامده است. آخر، معشوق را دلارام مي‌گويند يعني كه دل به وي آرام گيرد؛ پس به غير چون آرام و قرار گيرد؟ اين جمله خوشي‌ها و مقصودها چون نردباني است و چون پايه‌هاي نردبان، جاي اقامت و باش نيست، از بهر گذشتن است. خُنُك او را كه زودتر بيدار و واقف گردد تا راه دراز برو كوته شود و درين پايه‌هاي نردبان، عمر خود را ضايع نكند.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون