بلاكشان بي ادعا
نيوشا طبيبي
بزرگ داشتن افرادي كه بخشي از حيات خود را صرف اموري ميكنند كه حاصلش خير و خوبي و بركت براي عده كثيري است از دسته كارهايي است كه ما از آنها غافل يا در انجامش كاهل هستيم. بنا بر سنت اخلاقي ايراني- شرقي كه «درخت هر چه پر بارتر، سرش افتاده تر» چندان خوش نداريم كسي خدماتي را كه در حق ما و كشور كرده به رخ بكشد. خودمان هم فكر ميكنيم كه:«هنوز وقت هست...». از آنجايي كه داس اجل خرمن را يكجا و در هم ميدرود، دانشمند و خادم و خائن نميشناسد، ناگاه چشم باز ميكنيم و ميبينيم عزيزي را از دست دادهايم كه از قضا بخش بزرگي از عمر و زندگياش را صرف خدمت به ملت و كشور كرده و ادعايي نداشته و چه بسا در سكوت و بيخبري و حتي فقر و تنگدستي روي در نقاب خاك كشيده است. ناگفته همه ما ميدانيم كه هر چه در قدر نهادن و ارج گذاشتن و سپاسگزاري در زمان حيات كاهل هستيم در مرثيهسرايي و ضجه و مويه كردن چابك و فعال و خلاقيم.
حجب و حياي ذاتي ايرانيان كه در اهل علم و فرهنگ و اخلاق برجستهتر و شديدتر ديده ميشود، مانع از آن است كه آنها روي صحنهها بيايند، سخنرانيهاي عامهپسند كنند، جلوي دوربينها بنشينند و از كارهايي كه كردهاند، بگويند چنانكه در جهان سرمايهداري رسم است. بزرگان ما معمولا در گوشهاي نشسته و به كار مشغول هستند و وقت و طمع ديده شدن هم ندارند. ما بايد آنها را دريابيم، مراقب آنها باشيم و قدرشان را بجا آوريم.
داستان آنها را براي ديگران باز گوييم و پيش چشم فرزندانمان بياوريم. ما آدمهايي داريم كه سختيها كشيدند و بيمهريها ديدند اما لحظهاي براي خدمت به وطن ترديد نكردند. آن قدر بزرگ بودند كه حساب فلان مدير و كارمندي كه به آنها ظلم كرده بود و از كار اخراجشان كرده بود را از حساب وطن و مردم جدا كردند و دست از خدمت نكشيدند.
امريكاييها از شيادان سرمايهداري، كه براي كسب سود مادي و نه خدمت به مردم، با تقلب اختراعي را به ثبت رساندهاند، اسطورههاي خدمت به بشريت ميسازند و هيچ جا از اصل و نيت واقعي او-كه سودجويي صرف بوده- سخن نميگويند. برايش مجسمه و يادبود برپا ميشود و او را به عنوان الگوي تلاش و خدمت به نسلهاي بعد معرفي ميكنند.
دكتر عبدالمجيد ارفعي را خداوند زنده نگاه دارد، از اين سلاله خادمان پارسا و بيادعا و دانشمند و محتشم ايران زمين هستند. سال ۱۳۱۸ در بندرعباس متولد شدهاند و در سال ۱۳۵۳ از تز دكترايشان در دانشگاه شيكاگو دفاع كردهاند.
ايشان اولين ايراني هستند كه خط و زبان عيلامي و اكدي آموختهاند. دكتر عبدالمجيد ارفعي، الواح و كتيبههاي بسياري را خوانده و ترجمه كرده و كتب و اسناد ارزشمندي را براي پژوهشكدههاي ايران گرد آورده همچنين نخستين ترجمه منشور كوروش در ايران توسط ايشان انجام شده است. از اين دست خدمات برجسته پژوهشي در كارنامه ايشان فراوان است. اما يكي از مهمترين كارهاي دكتر ارفعي، پيگيري وضعيت الواح گلي تختجمشيد بوده است.
داستان اين اسناد باستاني را لابد ميدانيد. بعد از انقلاب كه گرفتاريها و تغييرات و تحولات سياسي و جنگ مانع از رسيدگي به امور ديگر ميشد، رفته رفته موضوع الواح به امانت رفته به محاق فراموشي افتاد.
دكتر ارفعي با آنكه سخت بيمهري ديده بود از تعقيب موضوع دست نكشيد تا موفق شد بالاخره نظر مديران وقت ميراث فرهنگي را به اهميت موضوع و بازپسگيري اموال تاريخي ايران جلب كند. پس از آن موضوع جديتر شد و به مطبوعات راه پيدا كرد.
پس از كش و قوسهاي فراوان و صدور احكام عجيب از سوي دادگاههاي امريكا مبني بر حراج اين الواح و پرداخت غرامت به خانوادههاي قربانيان حوادثي كه هيچ ربطي به ايران نداشتند، عاقبت دادگاه فدرال امريكا اين آثار تاريخي را غيرقابل فروش اعلام كرد و دانشگاه شيكاگو موظف به بازپس دهي آنها به دولت ايران شد. شرح كامل موضوع را ميتوانيد با جستوجو به دست آوريد.
مجموعه خدماتي كه اين مرد بزرگ در حق وطن خويش كرده و البته سختيها و صدماتي كه به جان خريده و دم برنياورده، ما را به او مديون ميكند. بايد قدر او و مانند او را بشناسيم، داستانشان را بنويسيم و از زندگي و رنجها و تلاشهايشان فيلم و سريال بسازيم تا اميدوار باشيم در نسلهاي آينده هم مانند ايشان به بار بيايند.