وامدار قلم بهآذين هستيم
علي دهباشي
بدون ترديد محمود اعتمادزاده (بهآذين) يكي از چهرههاي برجسته ادبي يكصد سال اخير ايران به شمار ميرود. او از دهه 20 شروع به انتشار نوشتههايش كرد، در اوايل دهه 30 رمان «دختر رعيت» و «نقش پرند» را نوشت و بعدها در سال 1344 و 49 به ترتيب كتابهاي «مهره مار» و «شهر خدا» را منتشر كرد. در سالهاي بعدتر نيز چند مجموعه داستان و رمان از او چاپ شد كه از بين آنها دختر رعيت مايه شهرت او شد.
بهآذين در خانوادهاي بهشدت سياسي متولد شد، بنابراين طبيعي بود كه از مسائل سياسي تاثير پذيرد. او در زمينه تحصيلاتش بسيار جدي بود و از دانشآموزان درجه اول به شمار ميآمد تا آنجا كه او را به فرانسه فرستادند و در بهترين مدارس مهندسي دريايي در اين كشور درس خواند. در همان زمان بود كه به ترجمه روي آورد و كتاب «نامه سن ميكله» نوشته اكسل مونته را به فارسي برگرداند. بعدها گرچه در نيروي دريايي به مدارجي رسيد كه داستان ديگري دارد اما روزنامهنگاري را به عنوان يكي از علايق خود دنبال كرد، در اين زمينه به آذين با حسن ارسنجاني همكاري داشت و در روزنامه «داريا» مطالبي نگاشت.
او در سال 1323 از نيروي دريايي استعفا داد و به وزارت فرهنگ يا آموزش و پرورش كنوني رفت و به عنوان دبير رياضيات و فيزيك در دبيرستانهاي تهران مشغول تدريس شد. او مقالات سياسي خود را با امضاي «م. ا. به آذين» منتشر ميكرد تا ناشناس بماند. فعاليتهاي سياسي او بسيار گسترده بود كه بيان آنها فرصتي ديگر ميطلبد؛ هر آنچه بود بهآذين در راه اعتقادات سياسي خود يكي از صديقترين انسانها بود. اما آنچه محمود اعتمادزاده را بر تارك فرهنگ ايران درخشان نگه ميدارد كارنامه زرين ادبي او است. بهآذين سالهاي زيادي به صورت حرفهاي دست به ترجمه برد. «دختر عمو بت» نوشته بالزاك در سال 40، نمايشنامه «استثنا و قاعده» نوشته برتولت برشت در سال 48، «زمين نوآباد» و رمان چهار جلدي «دن آرام» نوشته ميخاييل شولوخف در سال44 و «هملت» و «اتللو» از شكسپير از ترجمههاي او بودند. بهآذين رومن رولان كه مناديگر صلح و انسانيت در جهان است را با ترجمه رمان چهار جلدي «ژان كريستف»، «جان شيفته» و بعدتر نمايشنامه «بازي، عشق و مرگ» به فارسي زبانان معرفي كرد. بديهي است كار سترگ و عظيم هركدام از اين ترجمهها در زندگي يك نفر ميتواند كافي باشد اما بهآذين فعاليت خود در اين حوزه را متوقف نكرد و در ادامه «فاوست» اثر گوته و سپس نمايشنامه «شاه لير» را به فارسي برگرداند. او خاطرات خود را در شش دفتر تحت عنوان «از هر دري» نوشت كه فقط جلد اول و دوم آن منتشر شده است و اميدوارم به زودي مجال انتشار متن كامل آن به دست آيد. در يك كلام بخش مهمي از جامعه فرهنگي و ادبي ايران در طول سه نسل گذشته خود را وامدار قلم بهآذين ميداند. او از اسطوره ادبي اين سالها به شمار ميآيد، انديشمندي كه بهرغم ناتواني از هر انسان سالمي استوارتر به كار پرداخت و در زندگي خصوصي نيز مردي ثابت قدم، سرافراز و بدون هيچ گونه حاشيهاي بود. يادش گرامي باد.