• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4661 -
  • ۱۳۹۹ شنبه ۱۷ خرداد

مردي تمام‌عيار

مرتضي ميرحسيني

بيشتر از يك دهه با نوشته‌هايش و نيز با گرو گذاشتن اعتبار ادبي‌اش با هيتلر جنگيد. آندره ژيد وقار و ثبات شخصيتش را مي‌استود و ويل دورانت مي‌گفت كه او «مردي تمام‌عيار بود.»
توماس مان بهار 1875 در چنين روزي در لوبك واقع در نواحي شمالي آلمان متولد شد. پدرش تاجر بود و خود او هم به خواست خانواده -به اكراه- به مدرسه بازرگاني رفت. در آنجا نه درس مي‌خواند و نه به حرف‌هاي معلمانش توجه مي‌كرد. 
شعر مي‌گفت و ذهنش درگير نمايشنامه‌هايي بود كه مي‌خواست بنويسد. مدرسه را ناتمام رها كرد و بعد از مرگ پدر، همراه با خانواده به مونيخ رفت. بدون ثبت‌نام در دانشگاه سر كلاس‌هاي درس تاريخ و ادبيات و هنر نشست و خارج از چارچوب‌هاي رسمي ذهن خود را پرورش داد. از اميل زولا تا داستايوسكي و تولستوي و از نيچه تا شوپنهاور رفت و در اين سير و سلوك، مسير مناسب خودش را پيدا كرد.
 با رمان خانواده بودنبروك به شهرت رسيد و بعد از آن هم آثار مهم و درخشان ديگري خلق كرد و سال 1929 برنده جايزه ادبي نوبل معرفي شد.
 متاثر از نيچه، در سال‌هاي منتهي به جنگ اول جهاني به مخالفت با دموكراسي برخاست و مقالاتي در نقد و نكوهش آن نوشت. اما بعدها در تغيير و تحولاتي كه به چشم ديد و در مواجهه با دشمنان جامعه به يكي از راسخ‌ترين مدافعان دموكراسي تبديل شد. سال 1930 داستان ماريو و جاودگر را منتشر كرد كه حمله‌اي بزرگ، اما تقريبا بي‌نتيجه به تبليغات نازي‌ها بود. 
در اين داستان مردي فريبكار در نمايشي عجيب، دسته‌اي از تماشاگرانش را چنان اغوا و اغفال مي‌كند كه آنان دستورات او را بي‌چون و چرا مي‌پذيرند و حتي از اينكه از «شر» آزادي نجات يافته‌اند شادماني مي‌كنند. مان همراه همسر يهودي‌اش براي سفري تفريحي به سوييس رفته بود كه خبر صدراعظم شدن هيتلر را شنيد. 
نگران از «هواي توفاني مونيخ» به كشورش برنگشت و راهي فرانسه شد. نه از خبر مصادره خانه و اموالش تعجب كرد و نه تصميم دانشگاه بُن در پس گرفتن مدرك دكتراي افتخاري را عجيب ديد. اما لغو تابعيت آلماني برايش بسيار سنگين بود. در مقاله بلندبالايي با عنوان «اروپا به هوش باش!» نوشت كه اين افراط و ستيزه‌جويي نازي‌ها نه تنها به نفع آلمان نيست، كه دير يا زود به تباهي و خسارت‌هاي بزرگ مي‌انجامد و اين كشور را بدنام و بي‌آبرو مي‌كند. 
به امريكا رفت و چند سال، تا پايان جنگ دوم جهاني همان‌جا مقيم شد.
 در آن سال‌ها شاهكار ديگرش، يوسف و برادرانش را تكميل و منتشر كرد. خط اصلي داستان همان روايت كهن زندگي يوسف پيامبر است كه او را در كنعان به چاه انداختند و بعد در گذر از ماجرايي طولاني و پرفراز و نشيب در مصر به مردي مقتدر تبديل شد. داستاني كه مان معتقد بود «عنصري از جاودانگي در آن نهفته است.»
 اما او در روايت خود به جاي وفاداري به تاريخ باستان، به اسطوره‌هاي بني‌اسراييل تكيه كرد. پس از ختم جنگ و شكل‌گيري نظمي تازه به كشورش برگشت و در حد خود براي اتحاد دو آلمان و يكي شدن بخش غربي و شرقي آن تلاش كرد. 
نويسنده بزرگي بود و كمتر كسي اين بزرگي را انكار مي‌كرد، اما حتي بعد از نابودي نازي‌ها از انگ و افترا در امان نماند. تابستان 1955 
بر اثر سكته قلبي در زوريخ سوييس از دنيا رفت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون