آنچه خود داشت ز بيگانه تمنا ميكرد
نيوشا طبيبي
بازيهاي الكترونيكي، اپليكيشنهاي رنگارنگ، شبكههاي مجازي نو به نو، فيلمهاي پر زرق و برق سينماي هاليوود هوش و حواس فرزندان ما را در ربوده. تعارف را كنار بگذاريم، با سكوت كردن يا كليگويي درباره بلايي كه بر سرمان نازل شده، نميتوانيم جلوي آنها را بگيريم. اين بلايا هويت ملي ما را هدف گرفتهاند، البته كه اين همه ابزار را فقط براي ما طراحي نكردهاند. جهان سرمايهداري براي گشودن بازارهاي جديد و فتح ذهن يكيك آدميان روي كرهزمين از تولد تا مرگ برنامهريزي كرده و ميكند. حيات امپراتوري آنها وابسته به همين است. آنها بايد بتوانند سبك زندگي خاصي را به مردم بقبولانند، در آنها احساس نياز ايجاد كنند. نظام سرمايهداري، براي استيلاي بيشتر بر ذهن و فرهنگ و جيب مردم جهان، واژهها را به دلخواه خود دوباره معني كرده است: «رفاه»، «رفتار و ظاهر متمدنانه»، «سبك زندگي»، «زيباييشناسي» و ... بسياري از ما، بياراده، آن معاني و تعاريف را به عنوان شيوه معمول زندگي پذيرفتهايم و حاضر نيستيم از آنها عدول كنيم. آنها هوشمندانه، زبانهاي ملي را هدف گرفتهاند. اگر موفق شوند و زبان انگليسي را به عنوان زبان همه فهم و جهاني غالب كنند، چه فتح عظيمي كردهاند. ديگر تا يكپارچهسازي فرهنگي و گشايش بازار عظيم جهاني و توليد و مصرف افسارگسيخته فاصلهاي ندارند. در اين بين ملتهايي كه موضوع را دريافتهاند، بيش از پيش به فرهنگ ملي و زبانشان توجه كردهاند. ميراث فرهنگي خود را ارج ميگذارند و آن را مهم و حياتي تلقي ميكنند. حتي از كاههايشان كوههايي ميسازند كه چشمها را خيره كند. دستشان بيايد، ميراث و مفاخر اقوام و ملل ديگر را به نام خود ميكنند. ميدانند كه از دست رفتن مهمترين شاخصههاي فرهنگي يعني زبان و ادبيات و موسيقي ملي، موجب فرو ريختن ستونهاي بعدي تمدنيشان خواهد شد. چندين دولت ديگر حاضر نيستند فرهنگ ملي خود را فداي توسعه به سبك غربي كنند. ميراث تاريخي خود را - حتي اگر ديوار خرابهاي باشد - بزرگ ميدارند. قطعا مثل ما به بزرگان و خادمان فرهنگ ميهن خود در حيات و ممات بياعتنايي نميكنند (خبر تخريب خانه پرويز مشكاتيان را شنيديد؟ - مسوولان ميگويند دير رسيديم! او با هر معياري از قلل رفيع فرهنگ ايران است). ما به راستي كه از گنجينه عظيم خود غافل ماندهايم. دير بجنبيم قافيه را به «Tik Tok» و «Fortnite» و «Instagram» و «Facebook» و « Call of Duty» باختهايم. فرزندانمان صبح تا شام به تصاوير مانيتورها خيره ماندهاند، بيهيچ تبحر و مهارتي، خالي از احساس و عشق، دور از واقعيات و در جهاني خيالي كه اين ابزارها برايشان ساختهاند، غوطه ميخورند و ما نتوانستهايم آنها را با ميراث خود، با اصل هويت خود آشنا كنيم. اين مريضي و بيماري تا دل سنتيترين خانوادههاي ايراني رسوخ كرده. اگر كساني مصون ماندهاند، خداوند يارشان بوده است. ما جذابترين و انسانيترين و مهرآميزترين بخشهاي فرهنگ ملي - ديني خودمان را به كسالتبارترين وجه ممكن براي نسل بعدي بازگو كردهايم. انيميشنهاي بد رنگ و لعاب، كتابهاي پر از غلط و بدشكل و ديگر توليدات فرهنگي و هنري كه معلوم است از سر بيحوصلگي و عجله تهيه شدهاند را عرضه كردهايم. دروسي كه در مدارس ارايه ميشوند معمولا توفيقي براي جذب كودكان و نوجوانان و معطوف كردن نظر آنها به ادبيات و ميراث معنوي ايران پيدا نميكنند. در طرف مقابل، آنها بيكار و عاطل نمينشينند، هر روز براي بچههاي دنيا برنامهاي تازه دارند تا جيب و مغز آنها را خالي كنند و از آنها مصرفكنندگان دايمي و بدون فكر بسازند. ما چه كردهايم؟ آيا از متخصصان روانشناسي كودك و رسانه و تبليغات و هنرمندان و انديشمندان وطندوست براي توليدات فرهنگي خود كمك و مشاوره ميگيريم؟ نتايج نشان ميدهند كه برنامهريزي و اجرا در اين حوزه بسيار مهم، با بيتوجهي در جريان است. به هوش باشيد كه غفلت در اين حوزه، كيان و آينده كشور را تهديد ميكند.