ريزش ترس
حسن لطفي
هيچوقت تصور نميكردم يك روز وارد كلاسي بشوم كه روبهرويم هنرجوياني با ماسك بر صورت نشسته باشند؛ آن هم در حالي كه وحشت و هراس در نگاه بعضيهاشان دو دو ميزند. اولش دل به شك بودم كه چه بگويم. اما بعد يادم آمد چقدر دلم براي كلاس و هنرجوياني كه روبهرويم مينشينند تنگ شده بود. دلم براي صحبت درباره سينما و فيلمنامهنويسي لك زده بود. با خودم گفتم شايد در بين آنها هم كساني باشد كه اگرچه با ترس و ترديد اما با اشتياق وارد آمفيتئاتري شده باشند كه جاي كلاس را به دليل بزرگي و امكان فراهم كردن فاصله فيزيكي گرفته بود. همينطور هم بود. بحث كه شروع شد و پاي علاقه مشتركمان (سينما) كه به ميان آمد نمنم، لبهاي پشت ماسكها تكان خوردند و هراس از ويروس كرونا براي مدت كمي از ما دور شد. تماشاي چند فيلم كوتاه روي پرده بزرگتر حال ما را بهتر كرد. فيلمهايي كه هنگام نمايشش، دو نفر از هنرجويان مدام از اسپري همراهشان مايع ضدعفونيكننده توي كف دستشان ميريختند و دستها را به هم ميماليدند. گمانم اگر سينماها هم باز شود همينطور باشد. خيلي از تماشاچيان هنگام ورود به جاي بطري آب و تنقلات، اسپري حاوي مواد ضدعفونيكننده به دست گرفته باشند. هر چند كه ته آن كلاس فهميدم، بودن كنار هم حتي وقتي نتوانيم دستهاي يكديگر را به گرمي فشار دهيم، حتي وقتي ناگزير به رعايت نشستن با فاصله دو متري باشيم، خيلي بهتر از زماني است كه نتوانيم كنار هم فيلم ببينيم، درباره چيزهايي كه دوست داريم حرف بزنيم و... . البته شك ندارم در اين دورهميهاي زمانه كرونا بايد با رعايت دستورالعملهاي بهداشتي مراقب يكديگر باشيم. توي همان كلاس، يكي از هنرجويان بيشتر از خودش نگران پدر پيرش بود. ميترسيد آمد و شدش باعث چسبيدن ويروس به او و ورودش به خانهشان باشد. راستش را بخواهيد من هم ميترسم. اما انگار بايد براي زندگي در زمانه كرونا به جاي ترس مراقبت داشته باشيم؛ مراقبتي كه اگر حساب شده و آگاهانه باشد امكان تماشاي فيلم در سينما و نشستن در دورهميهاي هنري و فرهنگي و... را فراهم ميسازد. البته به شرطي كه بدانيم ويروس كرونا واقعيتي خطرناك است كه براي از بين بردنش رعايت فاصله فيزيكي (نه اجتماعي) و شستن و شستن و ... ضروري است.