كتابخانهاي كف دست
حسن لطفي
درست يادم نيست كداميك از اساتيد فيلمنامهنويسي، تدوين و كارگرداني رو به ما كرد و براي مقايسه خودشان (دانشجويان سينماي دهه پنجاه و قبلش) با نسل جديدي كه ما بوديم (ته دهه شصت) به كتاب فن تدوين فيلم نوشته و تاليف كارل رايتس و گوين ميلار اشاره كرد كه تازه چاپ شده بود (سال 1367). كتاب خوبي كه ميخواست با آن اميرعباس را قانع كند كه از كمبود امكانات ميناليد. استاد معتقد بود در زمانه آنها فقر كتاب درباره سينما بود و علاقهمندان اين هنر دستشان در زمينه كتاب خوب كوتاه بود. راست هم ميگفت. در دوره جواني و دانشجويي آنها ته تهش چند كتاب فيلمنامه از برگمن، آنتونيوني و بونوئل و... و تعداد انگشتشماري كتاب تخصصي (واقعيتگرايي فيلم، مفهوم فيلم، درباره سينما و...) چاپ شده بود. كتابهايي كه الحق بعضيهايش عشق به سينما را در مولف و مترجمش ميتوانست سراغ گرفت. اما در زمانه دانشجويي ما چاپ كتابهاي سينمايي شدت گرفته بود و بازار كتابهاي تخصصي داغ بود. البته نه به داغي حالا كه چند ناشر بهطور تخصصي كتابهاي سينماي چاپ ميكنند. كتابهايي كه در ميانشان آثار خوب هم كم نيست. اين توضيح را دادم تا به زمانهاي برسيم كه ديگر مشكل دسترسي به كتابي وجود ندارد. حتي ويروس كرونا هم كه با آمدنش قفل به در كتابخانهها زد نتوانست دسترسي به كتاب را محدود كند. حالا ديگر كليد كل كتابخانههاي دنيا با اشارتي توي گوشي همراهي كه دست خيليها است پيدا ميشود. تازه كرونا هم با همه شري كه دارد باعث شده برخي تصميمگيران از خير پول و در آمد بگذرند و خيليها از محدوديتها را بردارند. طوري كه افراد ميتوانند بدون پرداخت وجهي وارد كتابخانههاي مجازي شوند. اتفاقي كه بهانه بيپولي را از كتابنخوانهاي زيادي گرفته است. حالا ديگر نميتوان با اين بهانه روي دلايل اصلي كتاب نخواندن سرپوش گذاشت. تنبلي و ويروس كرونا هم مانع نيست. ميتوانيم در خانه بنشينيم و كتاب بخوانيم؛ آنهم در كتابخانهاي عظيمي كه در كف دست ما جا ميگيرد. با اين حساب اگر آن استاد هنوز هم به سر كلاس برود ميتواند بهانه قانعكنندهتري براي مجاب كردن نسل جديد فيلمسازي كشور داشته باشد.