درد مشترك داريم
محمودرضا رحيمي
بازگشايي سالنهاي تئاتر نوعي سردرگمي به وجود آورده و اين در حالي است كه هنرمندان تئاتر پيشتر بارها گفتهاند جاي طرح مساله صرف و انتشار زودهنگام برنامهها بايد در جامعه و بين مردم اعتمادسازي كنيم. در برنامه مدنظر ما حتي طرح حمايت از سالنهاي تئاتري نيز ديده شده بود ولي به آن توجه نشد. هر تصميمي بايد در مشورت با متخصصان امر گرفته شود چون شرايط ما حتي با ورزش نيز متفاوت است، مثلا نمايشها در فضاي باز هم اتفاق نميافتد، كمااينكه در زمينه فوتبال هم ديديم وقتي گل به ثمر رسيد پروتكلها رعايت نشد چون امور سالهاي سال به همين شيوه پيش رفته است؛ در مورد تئاتر كه قرنها به همين شكل بوده. اداره كل هنرهاي نمايشي هم تمام تلاش خود را انجام داده و ميدانيم سالنها نميتوانست بيش از اين تعطيل بماند، ولي تئاتر با تماشاگر شكل ميگيرد و بايد تسهيلات اين امر مورد توجه قرار بگيرد، حتي معتقدم پس از ريشهكن شدن كرونا هم بايد پروتكلهاي اعلام شده كنوني رعايت شود. نكته اينجاست كه اگر پيشنهادهاي هنرمندان در گذشته مورد توجه قرار ميگرفت، امروز راحتتر بر مساله فائق ميآمديم. متاسفانه اين اعتمادسازي صورت نگرفت...
ما گفتيم بازگشايي مهم است و اتفاق افتاد، ولي وقتي اطمينان جمعي حاصل نشود، فايده ندارد. ما سينما نيستيم كه با فاصله از مخاطب زندگي كنيم، در سالن تئاتر رخ در رخ يكديگر نشستهايم و همهوايي ميكنيم. معتقدم ميزان زياد درگير شدن با حاشيه معمولا ما را از اصل دور كرده است. بازگشايي يا عدم بازگشايي، پرداخت حمايتها، نحوه استفاده از فضاي مجازي يا نامههايي كه نوشته شد بيشتر به حاشيه توجه داشت تا متن. گرچه بعضي دغدغههاي موجود بسيار اهميت دارند ولي به نظرم شتابزدگي كه نه، بيبرنامگي اتفاق افتاد. ما امروز داريم آراي فلاسفه معاصر را مطالعه ميكنيم و همه چيز به شدت غيرقابل پيشبيني است. در كنار هم منتظر نتايج علم پزشكي هستيم كه آيا واكسن ضد ويروس كشف ميشود يا خير، گرچه ترماي ناشي از بيماري به اين زودي برطرف نميشود. البته بايد به اين نكته هم اعتراف كنيم كه در پشت صحنه تئاتر همواره نسبت به مسائل بهداشتي ضعيف عمل كردهايم و من به همين دليل اميدوارم سوداگري پول به واسطه شيوع كرونا تا حدي كنار گذاشته شود. اين جنبه مثبت قضيه است. وقتي ميگوييم صرفا بهانهجويي راه به جايي نميبرد ناظر بر اين است كه حرفه ما فرآيندمحور است، بنابراين بايد منتظر نتيجه بازگشايي سالنها بمانيم. وقتي ماهها فرصت داشتيم نبايد اينطور شتابزده عمل ميكرديم، به هر حال فعلا در كوتاهمدت چارهاي نيست جز اينكه انتظار بكشيم و ببينيم نتيجه چه ميشود. با اينكه معتقدم خسراني كه امروز به روان هنرمندان تئاتر وارد ميشود بسيار بيشتر از رنج ناشي از عدم حمايت است، اگر خيلي پيشتر از سالنها و گروهها حمايت ميشد امروز دچار اين سردرگمي نبوديم. امروز نميتوانيم راجع به ادامه مسير صحبت كنيم چون همه چيز را كوويد19 به هم نريخته، بلكه عدم باور و اعتماد خود ما به يكديگر به وضعيت دامن زده است. اميدوارم دولت هر چه سريعتر به اصل حمايت و هدايت بازگردد و با تشكيل اتاق فكر ضريب آسيب را كاهش دهد. خيلي سريع بايد دست از جبههگيريها برداريم و حول محور تئاتر به اتفاق و اشتراك نظر برسيم. ما درد مشترك داريم.