قهرمانان گمنام اين سرزمين
اصغر ميرفردي
اين روزها در گيرودار بيماري همهگير كرونا، جامعه ما با تنگناها و مشكلات گوناگوني درگير شده است. از ريزش معدن، آتشسوزي جنگلها و مرتعها، آتشسوزي مركز درماني، تصادفهاي جادهاي و ... همه حوادثياند كه هر روزه شاهد رخ دادن آنها هستيم. بسياري از ما اين رخدادهاي ناگوار را تنها از زاويه گزارشهاي خبري ميخوانيم، ميبينيم يا ميشنويم. در اين ميان اما انسانهايي هستند كه هستي و زندگي خويش را با اين رخدادها و حوادث ناگوار گره زدهاند تا باري از دوش جامعه برداشته شود، گرهي گشوده شود، بلايي پايان پذيرد و سختيها از دوش شهروندان برداشته شود تا آنها با اميد و احساس امنيت بيشتري به زندگي ادامه دهند. اين انسانهاي بلندهمت، خدمتگزاران، نوعدوستان، دلسوزها و در يك واژه، قهرمانان گمنام اما راستين اين سرزميناند. قهرمانان راستين جامعه كساني نيستند كه بر آنند تا در پرتو تبليغات رسانهاي رداي «شومنها» را بر تن كنند و با شعار و تظاهر به خدمت و دلسوزي براي مردم، گوش زمين و زمان را كر كنند. قهرمانان راستين، آنهايي نيستند كه فقر مردم را نردباني ميسازند تا به بهانه «رفع فقر و مشكلات مردم» براي خود نام و ناني دست و پا كنند. قهرمانان راستين مردم اين سرزمين كسانياند كه نه در صفحات رسانههاي گوناگون مجازي و غيرمجازي بتوان نشاني از آنها يافت و نه اينكه خودشان در پي «وانمود كردن» خدمت به جامعهاند. قهرمانان راستين اين سرزمين، مرزبانانياند كه در سرما و گرما مرزهاي اين كهنديار را پاس ميدارند. قهرمانان راستين، پرستارها و كادر درماني هستند كه جان شيرين خود را در كف دست نهاده و با وجود آگاهي از خطرات روارويي با بيماران بدحال و بيماريهاي خطرناك، جان خود را به خطر مياندازند تا خطري را از چهره جامعه بزدايند و خاطري را آرام بخشند. قهرمانان راستين جامعه، رفتگرانياند كه در هر شرايطي به پاكيزهسازي زيستبوم ما ميپردازند و در اين ميان حتي ناچارند ماسكها و دستكشهاي آلوده بر زمين انداخته انسانهاي بيتوجه به اصول اوليه بهداشتي را گردآوري كنند.
قهرمان راستين، پليسي است كه براي حفظ امنيت ما خدمت ميكند. قهرمان راستين، كارگري است كه براي معيشت حياتي خانوادهاش ناچار است در شرايط سخت هم به كارهاي طاقتفرسا بپردازد. قهرمان راستين، آتشنشاني است كه آتش را به جان ميخرد تا جاني را از آتش برهاند. قهرمان راستين، سرپرست خانواري است كه با وجود تنگدستي و فقر و گراني؛ زندگي خود را به نان و مال نامشروع آلوده نميكند. قهرمان واقعي، كارمند پاكدست و معلم متعهدي است كه خدمت شرافتمندانه را به هر سبك كاري و زيست ديگري ترجيح ميدهد.
در اين شرايط قهرمان راستين، هر فردي است كه در كسب و كار خود، خدمت صادقانه، دلسوزانه و كارآمد را بر هر منفعت زودگذر و بادآورده و نامشروعي ترجيح ميدهد.
قهرماناني هم داريم كه نه در راستاي وظيفه شغلي، بلكه در پاسخ به نداي انسانيت و روح والاي انساني خود، همه هستي بدون تكرار خويش را فدا ميكنند تا طبيعت افتاده به كام آتش ناشي از غفلت برخي انسانهاي بيمسووليت را نجات دهند و از خاكستر شدن آن جلوگيري كنند، زيرا بر اين باورند كه خاكستر شدن طبيعت؛ گام آغازين سيهبختي زيستبوم انساني است. جوانان غيور و گمنامي كه براي خاموشسازي آتش جنگلها و مراتع سينه سپر كرده و تا پاي جان خويش تلاش ميكنند. آنها خود ميسوزند تا طبيعت زنده بماند. در سه هفته گذشته، دو نفر از اين قهرمانان در منطقه جنوب غرب كشور- حوزه زاگرس- براي نجات طبيعت گرفتار آتشسوزي، جان ارزشمند خود را در اوج فداكاري از دست دادند. اين جوانان فقيد از قهرمانان راستين اين سرزميناند. آنها در اين اقدام فداكارانهشان نه جوياي نان بودند و نه جوياي نام؛ بلكه در پي نجات طبيعتي بودند كه منبع حياتي زندگي ماست. زندهياد محمدجواد مختاري، جوان 31 ساله ساكن شهرستان ممسني، قهرمان فداكاري بود كه جان خويش را در راه نجات طبيعت گرفتار آتش در ممسني از دست داد. در روزهاي پاياني خرداد 99 نيز كوهنورد فداكار گچساراني، زندهياد البرز زارعي، جان خود را در راه مهار آتشسوزي جنگل كوه ديل (از كوههاي زاگرس) از دست داد. چه بسيارند چنين قهرماناني كه جان خود را فداي جامعه ميكنند اما كمتر كسي از فداكاري آنها باخبر يا ارزش فداكاري آنها پاس داشته ميشود. به عنوان يك ايراني، آني، به شكوه و بزرگي قهرمانان راستين زندگيمان بينديشيم؛ زيرا جامعه واقعي با شناختن و ارجگذاري به انسانهاي فداكار و دلسوز معنا پيدا ميكند.