خداحافظ بتهوون سينما
روحالله انصاري
هنرمند به هنر اعتبار ميدهد. آنقدر كه گاهي يك نام مترادف يك هنر است: داوينچي يعني نقاشي، بتهوون يعني موسيقي كلاسيك، ميكلآنژ يعني مجسمهسازي، شكسپير يعني تئاتر و «انيو موريكونه» يعني سينما. يكي از بزرگان سينماي جهان ديروز در ۹۱ سالگي درگذشت. او فقط يك آهنگساز نبود. ملوديها و تمهايي كه براي مهمترين فيلمهاي تاريخ سينما ساخت، بخشي از زيباييشناسي سينماست. سينماي وسترن اسپاگتي حتي بيشتر از كارگرداني «سرجيو لئونه» از موسيقيهاي موريكونه اعتبار گرفت. شايد در ميان بيش از ۴۰۰ اثر سينمايي و تلويزيوني كه موريكونه براي آنها موسيقي ساخت كمتر موسيقي اركسترال بزرگ بشنويد. اما آنچه در ميان تمام اين آثار قابل رديابي است، هوشمندي آهنگساز است. موسيقي موريكونه باهوش بود. او خوب ميدانست براي روايت يك سكانس دوئل وسترن يا كشمكش درون يك كاراكتر يا غم و شادي يك فيلم، بيشتر از يك اركستر بزرگ، يك احساس دروني ناب لازم است. همين است كه يك سازدهني، كل داستان وسترن خوب، بد، زشت را روايت ميكند يا يك ملودي ويلون، روايت سينما پاراديزو را كامل ميكند.موريكونه بيشتر از موسيقي، همين نبوغ را وارد موسيقي فيلم كرد. موسيقي توصيفي كه او سنگ بنايش را در سينماي جهان گذاشت، بعدها در روايت آهنگسازاني چون هانس زيمر، جيمز هورنر، هاوارد شور و بسياري ديگر دنبال شد. او شايد مثل آهنگسازاني چون كرنگلد و الفرد نيومن نبود كه بتوان در ميان نتهاي آثارش رگههاي موسيقي ناب كلاسيك را جستوجو كرد. موسيقي او از سالنهاي اپرا نميآمد و نمونههايش را در سمفونيها نميشد يافت. موسيقياش حس و حال سولوي يك نوازنده خياباني، يك كابوي خسته، يك گنگستر تنها، يك پسربچه تخس، يك روسپي غمگين، يك كشيش كلاهبردار، پدر يك خانواده و هزاران شخصيت ديگري را در خود داشت كه ما عاشقان سينما روي پرده ميديديم و در زندگيهايمان، آنها را زندگي ميكرديم.سينماي امروز قابل مقايسه با دهههاي گذشته نيست. سالهاست كه استوديو چينهچيتا در رم، ديگر جايگاه دسيكا و لئونه و فليني و بزرگان سينماي ايتاليا نيست. جهان كرونازده امروز نتفليكس و تماشاي فيلم روي كاناپه را به زحمت رفتن تا سينما و فيلم ديدن روي پرده بزرگ ترجيح ميدهد. در اين دوران، اگر سينما را تماشاي سريالهاي روز، آن هم از تلويزيون و لپتاپ ميدانيد، مرگ اين پيرمرد ۹۱ ساله برايتان خيلي هم اتفاق خاصي نيست. اما اگر فقط يك بار در عمرتان در يك سينماي بزرگ نشسته باشيد و موسيقياش را روي تصوير قهرمان فيلم شنيده باشيد، ميفهميد كه او با جهان سينما چه كرد.