زرنگبازي در نيار!
محسن آزموده
كلمه «زرنگ» در فرهنگها و لغتنامههاي معتبري چون لغتنامه دهخدا و فرهنگ نفيسي، از جمله به معناي «چست و چابك و جلدكار و تيز فهم و زيرك» آمده و علامه دهخدا در حاشيه صفحه مذكور نوشته: «گمان ميكنم اصل اين كلمه «زيرك» است و به تركي رفته و «زِرك» شده و سپس از تركي به فارسي بازگشته و به آن، صورت جديدي از فارسي داده زرنگ گفتهاند.» روشن است كه زرنگ به اين معنا، مثبت است و از اين نظر همه ترجيح ميدهند كه هم زرنگ باشند و هم از ديد بقيه نيز زرنگ تلقي شوند. اما در ادبيات كوچه و خيابان روزگار ما تعبير «زرنگ» و تركيب برساخته «زرنگ بازي»، يك معناي منفي هم دارد و آن صفت يا ويژگي يا خلق و خوي آدمي است كه خودش خيال ميكند چست و چابك و زيرك است و بنابراين يواشكي سر ديگران را كلاه ميگذارد. در اين معنا، آدم زرنگ، فردي است كه براي بالارفتن از پلههاي «ترقي»، پا بر شانه ديگران ميگذارد تااهداف و غايات خودش را پيش ميبرد. آنچه آدم زرنگ به اين معنا را از نظر ديگران آزاردهنده و در عين حال مضحك ميسازد، اين تصور احمقانه اوست كه خيال ميكند ديگران متوجه كردار و رفتار ناپسند و غيراخلاقي او نيستند و نميفهمند كه او حقوق آنها را پايمال ميكند يا اين تصور ابلهانه كه انگار تنها اوست كه بلد است يا دريافته كه ميتواند براي رسيدن به مقصود، ميان بر بزند و بقيه اندازه او فهم و شعور ندارند و نميدانند يا متوجه نيستند كه ميتوان مثل او حق ديگران را خورد و پلهها را دو تا يكي بالا رفت. مصداق يا مصاديق آدمهاي زرنگ، به اين معنا كه گفتيم در اطرافمان زياد است، رانندهاي كه در بزرگراه شلوغ به آمبولانس يا ماشين آتشنشاني ميچسبد يا فردي كه در صف خريد نان يا بانك، آشنايي يا عجله داشتن را بهانه ميكند يا كارمندي كه به همكارانش دروغ ميگويد و به هزار و يك بهانه از زير كار در ميرود يا فروشندهاي كه كمفروشي ميكند يا صاحب خودرويي كه در پيادهرو پارك ميكند يا موتورسواري كه در پيادهرو حركت ميكند، ... ويژگي مشترك عموم اين افراد زرنگ آن است كه اولا خودشان را زيرك و باهوش فرض ميكنند و ثانيا ديگران را احمق و نادان. بنابراين ميتوان دو خطاي معرفتي و اخلاقي فرد زرنگ به معناي منفي آن را از يكديگر متمايز ساخت. اشتباه معرفتي او آن است كه ديگران را فاقد عقل و شعور ميپندارد، يعني مثل كبك سرش را زير برف كرده و متوجه نيست كه بقيه زشتي عمل او را درك ميكنند. اما اشتباه اخلاقي او تضييع حقوق ديگران و ناديده گرفتن ايشان است. تركيب اين دو ميتواند پيامدهاي ناپسندي به همراه داشته باشد. مثلا يك پيامد آن است كه گاهي آدم زرنگ دچار اين توهم ميشود كه انگار فيالواقع اجحافي در حق ديگران نميكند و آنچه به دست آورده، حق اوست يا واقعا او توانايي و استعدادي خاص دارد. در اين گونه موارد، فرد زرنگ، بدون ذرهاي احساس شرمساري، با افتخار زرنگ بازيهايش را براي ديگران حكايت ميكند، حتي به خيال خام خودش ميخواهد به ديگران ياد بدهد كه مثل او باشند. اين توهم، باعث ميشود وجدان اخلاقي فرد آسيب ببيند و تمييز ميان خير و شر براي او ناممكن شود. تعارفات ديگران با فرد زرنگ و تشويق ظاهري او، معمولا به توهم مذكور دامن ميزند و فرد زرنگ را در اصرار و تكرار زرنگ بازيهايش راسختر ميسازد. بسياري از ما به دليل رودربايستي به شخصي كه با غرور زرنگ بازيهايش را تعريف ميكند نميگوييم كه كردارش ناپسند است و همه متوجه آن ميشوند. در حالي كه بهترين راه جلوگيري از بياخلاقيهاي فرد زرنگ آن است كه او را متوجه خطاكار بودنش به هر دو معناي اخلاقي و معرفتي مذكور ساخت. در اين صورت او حتي اگر به جنبه اخلاقي و وجداني عملش هم توجه نكند، دستكم درمييابد كه ديگران احمق و نادان نيستند و در نتيجه شايد براي حفظ وجهه عمومي و آبرو هم كه شده، از تكرار زرنگ بازيهايش دست بردارد.