درباره كتاب «ديروز» عكسهاي حميد شاهرخ
لنزِ قريب و كتابِ فردا
بهنود بهادري
عكسها مثل دالان رفتار ميكنند. بيننده را از دالان زمان و مكان عبور ميدهند تا شاهد شوند شهادت بدهند. كتاب «ديروز» با عكسهاي حميد شاهرخ اينگونه است. عكسهاي كساني در آن ثبت شده كه كمتر دل به لنز دوربين داده بودند. لنز دوربين حميد شاهرخ آرامش و محرميت دارد. كسانِ نشسته مقابل دوربيناش اين تصور را براي ما ايجاد ميكند. گويا غريبهاي در ميان جمع نيست. صحنه همان صحنه هميشگي براي افراد در باغ منزل بيژن الهي است. اين عكسها برخي از كليشههاي مرسوم در باب افراد در عكس را از بين ميبرد. قاسم هاشمينژاد و آن جهان معنوياش را پيپ در دست ميبينيم و با كفش و شلوار و كتي كاملا سِت و خوش دوخت. شميم بهار را به ما نشان ميدهد، جين پوش و پُر حرارت در حرف همانگونه كه نقدهايش در دهه 40 متفاوت و راهگشا و بحثبرانگيز بود. شمايلي كه دوربين شاهرخ از بيژن الهي برميدارد هم ضد كليشه مرسوم در باب الهي است. خوش لباس و به شدت دقيق و به روز با زلفي بسته و پسرانه. چهرهاي آرام با چشمهاي عميق و تنها. فيروز ناجي و شميم بهار كمرُخترين اين 4 تن عزيز بوده و هستند. حميد شاهرخ با عكسبرداري از زواياي مختلف خانه بيژن الهي و رُخهايي با زواياي مختلف از الهي، شمايل شاعر را شكل ميدهد نزد مخاطبين. كتاب «ديروز»، كتاب فرداست. بايد رسوخ كرد در خلوت و زيست هنرمنداني كه خودشان با مدام بودن در حضور ديگران، غايب ميكنند خود را. حميد شاهرخ چون نگاتيو عكسهايش، چهرههايي را از تاريكي عامدانه لنزهاي پُرهياهو بيرون كشيده و شمايل هنرمندان را منور كرده است. ظهور و فهم ما تيپ شخصيتهاي ادبي ذكر شده با شاتهاي عكاس پديدار شده است. خانه بيژن الهي همان كه نوشت:«در خانه ما يك تله موش بگيري است كه لق ميزند» يا «سفر چرا كنم، چرا/ سفر كنم؟ من كه ميتوانم/ سرگردان باشم/ سالها حواليي خانهام». حميد شاهرخ چنين روحياتي را در كتاب خود براي مخاطب به تصوير كشيده است. در كتابي نفيس همراه با كاغذي اعلا و متناسب با سوژه و نيز در قطعي خاص. عكسهايي مستند كه رفتار پُرترهنگاريهاي كلاسيك را دارد. ديد دقيق مخاطب ميتواند روان سوژه را بخواند. كتاب «ديروز» كتاب قربت است. قربت لنز دوربين و چشمهاي پشت لنز با آن 4 چهره درخشان ادبيات معاصر. چقدر نگاتيوها محرم هستند، چقدر عكاس صبوري كرده است، چقدر ديروز اين كسان اكنون ما شده است.