مستثني شدن ابَر ثروتمندها
جورج گامبن
زماني تروريسم توجيه اقدامات اضطراري و استثنايي دولتها را فراهم كرد. حالا ادعاي همهگيري كرونا دامنه اين اقدامات را بيحد و حصر كرده است. كرونا يك بيماري به مانند بيماريهاي ديگر مثل آنفلوآنزاي فصلي است كه هر سال بسياري را در كشورهاي مختلف ميكشد. مهمترين دليلي كه حكومت و رسانهها بر طبل كروناهراسي ميزنند، اين است كه بتوانند با گسترش دامنه اقتدار خود و محدود كردن آزاديها، «وضعيت استثنايي» را به پارادايم معمول حكمراني بدل كنند. بدتر از محدوديتها، تخفيف روابط انساني است. ديگر همسايگي بيمعني است. شما بايد از عزيزانتان دوري كنيد. حتي مردههاي ما از مراسم خاكسپاري و سوگواري محروم شدهاند و معلوم نيست چه اتفاقي براي اجساد عزيزانمان ميافتد. جامعهاي كه تنها ارزش موجود آن «زنده ماندن» است و براي دستيابي به آن از باقي حقوق و ارزشهايش صرفنظر كرده چگونه جامعهاي است؟ در مواجهه با كرونا، حكومتها از ادبيات رزمي استفاده ميكنند اما بايد توجه داشت كه اگر اين جنگ باشد، يك جنگ داخلي است! در اين جنگ، دشمن درون بدن انسانهاست و ديگر انسانها، نه همنوعان ما، كه ناقلان ويروس هستند كه همان طور كه در جنگ با ترور از تروريستها اجتناب ميشود بايد از آنها دوري كرد. روابط انساني به دنياي ديجيتال كه تحت نظارت كامل دولت است محدود شده است.»
كرونا صرفا محدوديتهاي دولتي يا حتي كنترل ديگر اشخاص را گسترش نداده است. در جهان پساكرونا، ما خودمان هم خودمان را كنترل ميكنيم و ديگر آزادانه حتي قادر به لمس صورت يا ماليدن چشمهايمان نيستيم. كرونا ميتواند ما را وارد دنيايي كند كه احتمالا ديگر حركت آزادانه فقط در «واقعيت مجازي» ممكن و امن است و گشت و گذار در جهان واقعي تنها براي ابرثروتمنداني كه ميتوانند مالك جزاير خصوصي بشوند امكانپذير خواهد بود. نخست و بيش از هر چيز نكتهاي كه بار ديگر در اينجا عيان ميشود گرايش فزاينده به استفاده از وضعيت استثنايي به مثابه سرمشقي نرمال، عادي و هنجارمند براي حكمراني و اداره امور است. فرمان اجرايي، تاييد شده از جانب حكومت «با تكيه بر مسائل مربوط به بهداشت و ايمني همگاني»، باعث ايجاد شكلي واقعي از نظامي كردن «حوزهها و مناطقي شده كه در آنها دستكم آزمايش يك نفر در آنها مثبت بوده كه منشأ عفونتش ناشناخته است، يا مناطقي كه در آنها دستكم يك مورد بيمار ديده شده كه با مسافران تازه برگشته از مناطق شيوع بيماري هيچ ربط و پيوندي ندارد. ميتوانيم بگوييم به محض آنكه تروريسم در مقام توجيهي براي اعمال اقدامات استثنايي به ته رسيد، ابداع و اختراع يك اپيدمي ميتوانست بهانهاي آرماني براي گسترش چنين اقداماتي وراي هر حد و حدودي باشد. عامل دوم كه به همان اندازه نگرانكننده است، وضعيت ترس است، وضعيتي كه در سالهاي اخير در آگاهي افراد منتشر و تكثير شده است و به سادگي ميتواند به نيازي واقعي براي وضعيتهاي دهشت جمعي بدل شود. در اين مورد نيز اپيدمي بهانهاي آرماني [براي حكومت] فراهم كرده است. به اين ترتيب، محدوديتي كه حكومتها بر آزادي تحميل كردهاند - در قالب يك دور باطل منحرفانه - پذيرفته ميشود، آن هم به نام ميلي همگاني براي ايمني. اين ميل ساخته دست خود حكومتهايي است كه اينك براي برآورده كردن آن وارد عمل شدهاند.