آينده اين مجلس
عباس عبدي
مجلس فعلي كه نحوه شكلگيري آن پوشيده نيست در ادامه روند دو ماهه گذشته خود چه مسيري را طي خواهد كرد؟
پاسخ به اين پرسش كمي سخت است چراكه ممكن است شرايط عمومي و اقتصادي كشور به گونهاي شود كه مجلس از حيث كارايي فاقد حداقلي از ظرفيت شود. چون نه توان قانونگذاري خواهد داشت و احتمالا نيازي هم به آن نخواهد بود و نه توان نظارتي خواهد داشت و از همه مهمتر اينكه فاقد حداقلي از ايده ايجابي هستند. براي توضيح اين نكات به چند نمونه مهم اشاره ميكنم:
1- مجلس از هنگامي كه آغاز به كار كرد يك خطمشي تهاجمي را عليه دولت برگزيد. خطي كه به درستي انتظار ميرفت، اتخاذ كنند. در واقع تركيب سياسي افراد تاييد صلاحيت شده همين ديدگاه و انتظار را به وجود آورده بود. اين انتظار نيز برآورد شد و با احضار وزرا و حتي توهين و تحقير آنان، گام اول را محكم برداشتند. سپس تهاجم به رييسجمهور را آغاز كردند. ابتدا از طرح سوال وارد شدند ولي به سرعت استيضاح در دستور كار قرار گرفت چون ميدانستند، سوال مشكل آنان را حل نميكند.
ولي اين خطمشي با سخنان مقام رهبري به كلي رنگ باخت. هر چند صريح بيان نشد ولي به روشني معلوم بود كه ميشد، نتيجه گرفت كه استيضاح رييسجمهور و حتي طرح سوال از او عمل خردمندانهاي نيست. به عبارت ديگر اين مواضع آب سردي بود كه بر شعارهاي داغ مجلسيها ريخته شد. پس از اين مرحله هر كدام وارد ميدان شدند و از مواضع گذشته برائت جستند و اينكه استيضاح و سوال كار بدي است و ميخواهند به دولت كمك كنند. ظاهر قضيه اين است كه آنان از مواضع رهبري تبعيت كردهاند و اين را نقطه قوت خود ميدانند ولي اين ظاهر ماجراست در حالي كه اگر به صورت ريشهاي به موضوع نگاه كنيم، ابعاد مشكل در مجلس آشكار خواهد شد.
مساله اين نيست كه مجلس از مواضع رهبري تبعيت ميكند يا نه؟ مساله اين است كه اين مجلس و رهبران اصلي آن از فهم مواضع رهبري عاجز هستند. چنان عاجز هستند كه موضوعي به اين روشني را متوجه نبودند و اگر ايشان وارد نشده بود چه بسا قصد انجام آن را داشتند. براي مجلس و كنشگران سياسي اصولگرا زشت و زننده است كه تا اين حد از فهم و درك مواضع رهبري غافل باشند. مواضعي كه تقريبا بسياري از تحليلگران آن را ميفهميدند. پس مشكل مجلس تبعيت يا عدم تبعيت از مواضع رهبري نيست، مشكل ناتواني آن در فهم مواضع مهم و اصلي است كه در نتيجه، كار به جايي ميرسد كه ايشان مجبور ميشوند به صورت ضمني كه از تصريح آشكارتر است، ماجرا را بيان كنند.
با اين مقدمه ميتوان نتيجه گرفت؛ اين مجلس از درك اصليترين ادعاي خود كه اجراي رهنمودهاي رهبري است، عاجز و ناتوان است. يا بايد اين رهنمودها چنان واضح و آشكار باشد كه مثل دو دو تا چهار تا باشد تا متوجه آن شوند يا متوجه آن نميشوند. خب! اگر محور اتحاد و انسجام مجلسيها نزد خودشان تا اين حد نامتعين باشد و شناختي از آن نداشته باشند در اين صورت آيا خواهند توانست گامي در مسير اين محور بردارند؟ پاسخ منفي است. در نتيجه كارشان به مجادلات بيپايان و زيانبار و روزمرگيهاي غيرمفيد خواهد انجاميد.
2- مورد ديگر بسته اقتصادي است كه پيشنهاد دادهاند. توضيحاتي كه در اين مورد گفتهاند همگي تكراري و كلي است كه در قانون اساسي و سياستهاي كلي نظام و مقدمه برنامههاي 5 ساله و... آمده است و براي دهمين و شايد صدمين بار است كه تكرار ميشود و همه چيزهاي خوب را كنار يكديگر مينويسند و اسم آن را ميگذارند، بسته پيشنهادي! و طبيعي است كه در نهايت نيز از آن هيچ چيزي دستگير كسي نخواهد شد به علاوه مسووليت اين كار به عهده دولت است و مجلس فقط قانونگذار است و اين بسته را بايد در قالب قانون تدوين كند و مطابق شيوه مرسوم مجلس چند سال طول ميكشد كه تبديل به قانون شود و بهطور قطع به جاي سرمه كشيدن به چشم قوانين موجود، آنها را كور خواهند كرد. در نهايت در بهترين حالت مثل خلعت سلطان محمود براي ابوالقاسم فردوسي خواهد شد.
با اين ملاحظه مجلس چه كار خواهد كرد؟ كار كه زياد است. تبريك فرزندآوري به يكديگر به عنوان يك حركت افتخارآفرين و حماسي و تغيير نام چند تا محل مهم و دهان پركن در قالب طرحهاي سه فوريتي و بلكه بيشتر و اقداماتي از اين قبيل ميتوانند كارساز باشند. البته اولين دريافتي آنان هم اگر 231 ميليون تومان بود نبايد خرده گرفت چراكه خرج دارند و ته آن چيزي نميماند.