موسيقيپروري احمدينژاد !؟
علي صارميان
اخيرا آقاي احمدينژاد در مصاحبهاي از شيدايي خود نسبت به خوانندگان مطرح كشور از استاد شجريان تا خوانندگان ساكن امريكا گفته است. گرچه اين اظهارات ميتواند نوعي ندامت از رفتار فرهنگي خودش باشد، آنچنان كه در دوران او، تفنگ قهر مميزان، زير حنجره موسيقي بود اما راهبرد فرهنگي او با اظهارات فعلي او تنافر داشت. سواي آن جهتگيري فعلي او نيز بياثر است. دوران احمدينژاد مصادف بود با دوراني كه از باد جواني، سينه اهل هنر و فرهنگ بردميده بود. نسل جواني كه در دوران اصلاحات موسيقي را در رشتههاي مختلف آغاز كردند و رونق لسآنجِلس را برانداختند.
احمدينژاد چنان محبوبيتي بين منتقدان تساهل و مدارا داشت كه برخي او را از نشانههاي ظهور ميدانستند و برخي ميخواستند نامش را در كتب درسي بياورند. همهچيز بر وفق مراد او بود و او ميتوانست با گفتوگو و اقناع منتقدان مذهبي، بستر رشد جوانان نوخاسته را فراهم كند تا باوجود تنگنظري در مميزي شعر و موسيقي، بازهم موسيقي ايراني؛ يك ظرفيت عظيم آزاديهاي اجتماعي- فرهنگي دوران او باشد. اما عملكرد او خلاف علايق فعلي اوست. به ياد ميآورم كه روزي در سفر استاني هاشميرفسنجاني به يكي از استانها، امام جمعه يك شهر غرب كشور به انتقاد و ابتذال در ساخت و نمايش فيلم «عروس حلبچه» پرداخت و گفت ما سينمايي را كه «عروس حلبچه» نشان دهد، تعطيل كرديم. برخورد هاشمي رييسجمهوري وقت بسيار قاطع و عجيب بود. هاشميرفسنجاني رو به امام جمعه كرد و گفت: «اين مملكت قانون و مجري قانون كه وزير فرهنگ باشد، دارد و ملاحظات رعايت ميشود. امام جمعه حق چنين عملي ندارد. امام جمعه از جلسه قهر كرد و «عروس حلبچه» نمايش داده شد و كسي هم به سينما تعرضي نكرد. حالا بياييم و به رخدادها، مهاجرتها و همه دوران ترشرويي دوران احمدينژاد نگاه كنيم. باغي پر از فغان و ناله اهالي هنر است. از مميزي كتابها تا موسيقي و هنر و ممنوعالكاري شجريان تا ديگران. آقاي احمدينژاد اگر همين نظر را داشت، آن دوران طلايي جوانان برومند هنر خاكستري و زيرزميني نميشد. اگر امروز امكان داشت تاريخ را دوباره به شكل دلخواه نوشت، اين مصاحبهها اثر مثبتي داشت اما هنوز دود سوختن آن فرصت به هواست. در بازگشت چند خواننده هم در دوران پايان عسلاش با كساني كه او را رييسجمهوري كردند، هدف صرفا تبليغاتي بود. مثل اينكه به جاي ساختن يك تيم ملي جوان كه توانش را داري، مرحوم ناصر حجازي و پروين را به تيم ملي دعوت كني. اينها هيجانش بيشتر است ولي ساختن تيم ملي مهم است كه جوانانش بر نيمكت ذخيرهها پير شدند و بعضا جلاي وطن كردند.