بياييد مجاني سوار نشويم!
مهدي مالمير
از زمان بالا گرفتن تب ماجراي ويروس كوويد19 تا به امروز كه نزديك به 6 ماه ميگذرد، خيليها هشدار دادهاند كه ماسكها و دستكشهاي به مصرف رسيده، بايد در كيسههاي سربسته جاي بگيرند. اما متاسفانه هنوز اگر اندكي سرمان را به اينسو و آنسو بگردانيم، دستكشهاي افتاده بر زمين يا ماسكهاي آويزان بر لبه سطل زبالهها گهگاه وجود آدمي را از واهمه ميانبارد! اينكه چرا برخي با اينكه خبر دارند اين بيمبالاتيها نه فقط كاركنان محترم شهرداري كه براي خيليها خطرخيز است و باز هم از بياعتناييشان به تندرستي اطرافيانشان دست نميكشند، دو دليل بزرگ دارد؛ نخست اينكه انسان را بيشتر اوقات موجودي اقتصادي دانستهاند.
به اين معنا كه هميشه و در همه احوال، چرتكهانداز است و حساب سود و زيان كارهايش را نگه ميدارد. آنهايي كه آسودهخاطر ماسكها و وسايل بهداشتي مصرف شدهشان را در سنگفرش خيابانها رها ميكنند، پيش خود ميپندارند كه رعايت يك فرد سود چنداني براي گشودن يك گره جمعي ندارد و كارشان را كمسود و كماثر ميدانند. برخي ديگر اما به تئوري «سواري مجاني» پايبندند و ميانگارند هنگامي كه مسالهاي به سود دسته بزرگي از مردم باشد، هستند بسياري كه قفل مشكل را باز كنند و سودشان را در كنار كشيدن خود و سوار شدن بر كاميابي ديگران ميدانند بيآنكه رنجي به جان بخرند. مثل اين قماش آدمها مثل آدمي است كه اسب چموشي را شخص ديگري رام كرده باشد و او با فرصتطلبي بر پشت اسب رام شده سوار و به تاخت دور شود. اين نظريه سواري مجاني را نه فقط در ماجراي كرونا كه در خيلي جاهاي ديگر نيز ميشود با انگشت اشاره نشان داد! در قضيه محيط زيست اين فرصتطلبي پر رنگتر به چشم ميآيد. ساحلهاي نه چندان پاكيزه و كوههاي محاصره شده با انواع و اقسام زبالههاي تر و خشك به روشني نشانمان ميدهد كه آلودهكنندگان، فقط قرباني غفلت و ناآگاهي نيستند، بلكه بيشتر به اين سبب دست تطاول به محيط زيست ميگشايند كه خيالشان تخت است به هر حال هستند كساني كه دلشان بيشتر به حال و روز طبيعت ميسوزد و نيازي به سختي دادن خود و همراهانشان نميبينند و به عبارت بهتر، دنبال سواري گرفتن از دلسوزي ديگران هستند كه صد البته بايد اقرار كرد پر بيراه هم نرفتهاند و كاملا به مراد دل رسيدهاند! امروز اما اين ماجراي ويروس هفت رنگ كه هر روز بر رازآلودگياش افزوده ميشود، خيلي با تئوري سواري مجاني جور در نميآيد و نيازمند مسووليتشناسي فردفرد ماست. اين مسووليتپذيري زماني ضروريتر ميشود كه بدانيم امروز برخي سود شخصي را با سلامت مردم تاخت زدهاند و ماسكهاي استفاده شده را از خيابانها و زبالهدانها براي فروش دوباره به خلايق جمعآوري ميكنند. ماسكهاي رها شده در خيابان، همراه با فقدان نظارت بر فروش و توزيع ماسكهاي استاندارد ميتواند براي مردمي كه اين روزها ماسك جزو ضروريترين ابزار زندگيشان شده است به بهاي گراني تمام شود. رها نكردن ماسكها در خاكروبهها و اسقاط آنها ميتواند از ميزان خطرآفريني اين جنس سودجوييها بكاهد. تئوري سواري مجاني، هميشه جوابگو نيست و در يك جامعه نميشود هر كس به قول قديميها به دنبال آرد كردن يك من گندم خود باشد! اين سودجوييهاي زودگذر ميتواند آسياب يك جامعه را از حركت باز دارد و سواري مجاني برخي، اين احتمال را نيرو ميبخشد كه بسياراني را از اسب سلامتي و نيكروزي پياده كند! بياييد در كارهاي جمعي، مجاني سوار نگراني و مسووليتشناسي ديگران نشويم!