ملت مردني نيست
عباس عبدي
آقاي محمدرضا باهنر كه از عناصر اصلي اصولگرايي هستند اخيرا نكتهاي را گفتهاند كه به نظر ميرسد باتوجه به اين نگاه هيچ اميدي به اصلاح تفكر اصولگرايي نبايد داشت به ويژه آنكه آقاي باهنر از عقلاي اين جناح هستند و ميكوشند كه از تندروهاي آنان دوري گزينند. ايشان درباره انتخابات سال آينده و نيز رييسجمهور سابقي كه با حمايت او و جناح متبوعش به اين مقام رسيد گفته است كه:«او فرد زيركي است و دست روي نقاط حساس ميگذارد و رفتارهايش بيشتر اپوزيسيوني است تا پوزيسيوني و به همين دليل هم ممكن است در بدنه جامعه، مقداري راي براي خودش جمع كند. اگر احمدينژاد و خاتمي براي ۱۴۰۰ تاييد صلاحيت شوند يك شكاف بزرگ امنيتي در كشور ايجاد ميشود.» به نظر ميرسد كه ذهنيت اصولگرايي حتي از نوع ميانهروي آن هر روز در حال انسداد و محدود شدن است. اول اينكه چنين رفتارهايي از فردي كه مورد حمايت جدي اصولگرايان بوده و هنوز هم بهطور ضمني هست نياز به زيركي و كياست ندارد. اين را يك بار از امام علي پرسيدند و رفتار او را با رفتار زيركانه معاويه مقايسه كردند و ايشان جواب داد كه:«او از من زرنگتر نيست، منتها علي چه كند؟ وقتي بناي بر رعايت تقوا و اخلاق دارد؛ دست و زبانش بسته است.» اينكه چنين رفتاري را نشانه كياست و زيركي بدانيد، نشان ميدهد كه الگوي رفتاري اصولگرايان درنهايت همين است. فقط تا حالا كسي كه زيرك و خودي باشد را پيدا نكردهاند ضمن آنكه اين رفتار واجد هيچ زيركي خاصي نيست چراكه جوجهها را هميشه بايد آخر پاييز شمرد و شب دراز است. اين رفتار محصول ساختاري است كه شكل دادهايد. در ساختاري كه احزاب قدرتمند نباشند، رسانهها در حاشيه باشند، پاسخگويي كمياب و ناياب باشد چنين رفتاري سكه رايج ميشود. پوپوليسم كه ميگويند، محصول همين ويژگيهاي ساختاري است.
روزي كه نان آن را خوردند اكنون بايد چوبش را بخورند. آن هم چه چوبي؟ راه مقابله با آن حذف و رد صلاحيت نيست. به همين علت بايد به بخش دوم اظهارات آقاي باهنر پرداخت كه معتقد است با تاييد صلاحيت اين و آن، جامعه دچار شكاف عميقي خواهد شد. اين نحوه استدلال ريشه بحران ذهنيت اصولگرايي است؛ ذهنيتي كه جاي متغير وابسته و مستقل را عوض ميكند و نتيجه وارونه ميگيرد. حضور انتخاباتي و تاييد صلاحيت اين و آن نيست كه موجب شكاف اجتماعي ميشود بلكه شكاف اجتماعي و امنيتي به علل ديگري شكل ميگيرد و سياستمداران سعي ميكنند كه آن را در جهت اهداف خود استفاده كنند. اگر سياستمدار موجود سوار چنين شكافي نشد، ديگري ميآيد چنين ميكند. نگاه را بايد از سياستمداران عبور داد و به بطن جامعه متمركز كرد و اجازه نداد كه جامعه تا اين حد دچار شكاف امنيتي شود. تحولات در جامعه رخ ميدهد به علاوه فرض كنيد، شكاف امنيتي و اجتماعي وجود داشته باشد اگر اجازه بروز آن داده نشود و در عين حال هيچ قدمي براي حل و كاهش آن برداشته نشود آن شكاف به مرور تشديد ميشود. مثل يك ديگ بخار است هر چه فشار دروني آن بيشتر شود و راهي براي تخليه آن نباشد، دير يا زود به مرحله انفجار خواهد رسيد.
واقعيت اين است كه مجموعه اصولگرايان در بهترين حالت بعيد است حتي بتوانند 15درصد آراي مردم را داشته باشند. پس هر كسي كه بخواهد از مردم راي بگيرد،به ناچار بايد به سوي كسب نظر 85 درصد بقيه روي بياورد حتي اگر 20درصد آنان را هم هدف قرار دهد، باز هم برنده است. بنابراين سرنا را از سر گشاد آن نبايد زد و در پي حذف نامزدها بود.
با حذف يا مردن اين و آن مشكلي حل نميشود. بايد فكري به حال مردم كرد. مگر اينكه دعا كنند، ملت حذف شود يا بميرد. اين تنها راه است ولي فراموش نكنيم كه در تقابل با ملت بايد ايمان داشت كه ملت مردني نيست.