• ۱۴۰۳ جمعه ۲۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4698 -
  • ۱۳۹۹ سه شنبه ۳۱ تير

براي درگذشت شاعر، حسين صفاري‌دوست

در فكر آفتاب رهايي بود

بهنام ناصري

در يكي، دو روز اخير، ملك‌الموت را با حوزه فرهنگ در ايران كار زياد بود. از آن روزنامه‌نگار و سردبير روزنامه‌اي كثير‌الانتشار تا آن ديگري كه ورزشي‌نويس بود و آن بازيگر پير آثار طنز و حالا هم شاعري كه پس از چند روز بستري بودن در بيمارستان، ديروز از دنيا رفت. حوالي ساعت يك بعد‌ازظهر ديروز خبر درگذشت حسين صفاري‌دوست شاعر را ايسنا به نقل از اسدالله امرايي، نويسنده و مترجم منتشر كرد. امرايي گفت كه اين شاعر پس از سه، چهار روز كه در بيمارستان امام خميني بستري بود، صبح دوشنبه، ۳۰ تير ماه در همان بيمارستان درگذشت. علت مرگ اين شاعر را اما برادرش اعلام كرده گفته است كه او بر اثر سكته قلبي از دنيا رفته است. صفاري‌دوست متولد ۱۳۲۸ در شهر قزوين است. 

26 ساله بود كه اولين كتاب شعر خود را با نام «فصلي از شكفتن» منتشر كرد و بعد از آن مجموعه‌هاي متعددي از او چاپ شد. در كارنامه اين شاعر 20 مجموعه شعر ديده مي‌شود كه از آنها مي‌توان به «كوچه‌هاي بي‌عابر، انديشه‌هاي زخمي، خورشيد خميده، حتما خيال آمدني است و...» اشاره كرد.  صفاري‌دوست علاوه بر اينها كتابي هم در حوزه نقد و بررسي شعر معاصر دارد به نام «با نيما و ديگران» كه 22 سال پيش منتشر شد. كتابي كه در آن شعرهايي از شاعران معاصر نقد و بررسي شده است. از شعرهاي نقد شده در كتاب «با نيما وديگران» مي‌توان به «تو را من چشم در راهم» نيما، «بچه‌هاي اعماق» شاملو، «آن بالا»ي اخوان، «تنها صداست كه مي‌ماند» فروغ، «بي تو خاكسترم» از م.آزاد، «كارخانه» منوچهر نيستاني و... اشاره كرد. بنا به آنچه از مرور شعرهاي صفاري‌دوست برمي‌آيد، بايد او را شاعري برخوردار از غريزه‌ شاعري قابل اعتنا دانست: 
«كنار صندلي سال‌هاي خويش/ مردي با خاطرات فراوان/ خم گشته روي آرنج سايه‌ها/ مثل امروز قامتش...» 
تنها گزاره «خم گشته روي آرنج سايه‌ها» كافي است كه بدانيم با شاعري غريزي روبه‌رو هستيم از آن دست كه جداي از هر مولفه و امتياز ديگري، بخت آن را داشته‌اند كه با نهادي و نگاهي شعري به هستي 
به دنيا بيايند. اگر در تعريف شاعر غريزي قائل باشيم به اينكه او كسي است كه هنگام نوشتن شعر بيشتر از چيز به نداي دروني و تعريف‌ناپذير گوش مي‌دهد و از احساس و عاطفه بيش از آموخته‌ها و فناوري‌هاي شعري پيروي مي‌كند. طبعا صفاري‌دوست هم مثل هر شاعر غريزي ديگر، فراز و فرودهايي در شعرش دارد‌، چراكه اين‌گونه شاعران به سبب كاركرد بالاي ناخودآگاه در شعرشان، معمولا كيفيتي پيش‌بيني‌ناپذير دارند و به اصطلاح، شعرهاي‌شان آمد-نيامد دارد. از اين رو گاهي منتقدان زبان شعر او را پريشان يافته‌اند. از ديگر نتايج رفتار غريزي شاعر با شعرش مي‌تواند تبري او از مدگرايي و اطوارهاي باب روزِ بلي‌ربط به خلاقيت باشد. صفاري‌دوست را آنها كه ديده‌اند، دقيقا منطبق بر چنين تصويري از شاعر توصيف مي‌كنند. شاعري كه به يافته‌هايي در خلوت و شهودات شعري خود رسيده بود كه به گواه دو سطر پايان اين يادداشت به نقل از شعري از او، مي‌توانست هر گونه فيگورِ توخالي را وانهد و به جوهر رهايي نهفته در ذات شعر بيشتر نزديك شود: 
«جام و نگاه تنت ابري است/ در فكر آفتاب رهايي باش!»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون