فرهنگ ابتدايي (1871) / ادوارد برنت تايلر
ناصر فكوهي
كتاب «فرهنگ ابتدايي» ادوارد برنت تايلر (1917-1832) در همان سالي به انتشار رسيد كه اثر چارلز داروين (1809-1882) يعني «تبار انسان» اما ميتوان گفت تا امروز تاثير بسيار بيشتر و پايدارتري بر تاريخ انديشه در انسانشناسي داشته است. تايلر كه نخستينبار مقام «استاد انسانشناسي» در دانشگاه آكسفورد را در سال 1896به دست آورد، از اين لحاظ شايد بتوان او را به مثابه يكي از بنيانگذاران اين رشته در جهان مدرن شناخت. كتاب «فرهنگ ابتدايي» او نيز بهرغم همه نقدهايي كه عمدتا بر رويكرد تطورگرايي آن شده، بر خلاف كتاب يكي از شاگردانش؛ جيمز فريزر يعني «شاخه زرين» (1890) (نگاه كنيد به كتابخانه انسانشناسي، ش. 2) اثري پايدارتر و هنوز در بسياري از بخشهايش معتبر است.
تايلر نيز همچون فريزر، همدوره داروين و تحت تاثير نظريات تطورگرايي (evolutionism) بودند كه در آن دوران جنبه غالب داشتند، اما او برخلاف فريزر، هرچند به سه دوره توحش، بربريت و تمدن در «تاريخ» انسان باور داشت و از اين رو يك اروپا- محور بود، اما در كتابش روشي تا اندازهاي متفاوت نسبت به فريزر را پيش گرفت. بدين ترتيب كه تلاش كرد معنايي جديد و علميتر از آكادمي آن روز، در مفهوم فرهنگ بيابد. از اين رو جاي تعجب ندارد كه هنوز پس از گذشت بيش از صد و پنجاه سال و ارايه صدها تعريف از اين مفهوم، تعريف تايلر از فرهنگ يكي از نخستين تعاريفي است كه در هر فرهنگنامه تخصصي در راس ساير تعاريف مييابيم: «فرهنگ يا تمدن، در معناي عام و مردننگارانه خود، مجموعهاي پيچيده هستند كه شامل شناخت، باورها، هنر، اصول اخلاقي، قوانين، عرف و رسوم و همه قابليتها و عادتهاي ديگري ميشود كه انسان به مثابه عضوي از جامعه از آن كسب ميكند» و واقعيت آن است كه ما هنوز در قرن بيست و يكم نتوانستهايم تعريفي كه تفاوتي جوهري با تعريف تايلر داشته باشد، بيابيم و تعاريف ديگر، كمابيش سعي كردهاند انديشه تايلر را براساس دادههاي جديد تكميل و گاه در بخشهايي اصلاح كنند.
نبايد از ياد ببريم كه در زمانهاي كه تايلر در آن زندگي ميكرد، نه تنها داروين به دليل انتشار كتابهايش درباره «تطور» همه موجودات و به ويژه منشأ انسان، بهشدت زير حمله كليسا قرار داشت، بلكه نگاه به «فرهنگ» هنوز نگاهي ويكتوريايي بود كه آن را امري «فاخر» ميدانست كه مختص بخش كوچكي از اقشار فرادست جامعه «متمدن» اروپايي است. از نظر اغلب انديشمندان اين دوره، فرهنگ در معنايي كه اروپا تعريف ميكرد، تنها ميتوانست حاصل تعليم و تربيت و «ميراث»ي يوناني - رومي باشد كه قشر اندكي از آن برخوردار بودند. بنابراين وجود چنين پديدهاي را نه در تمدنهاي باستاني غيراروپايي همچون مصر و ايران و هند و چين به رسميت ميشناختند و نه به ويژه در مستعمرات و جوامع موسوم به «ابتدايي». جالب آن است كه نظريه مورد قبول آن بود كه حتي در خود پهنه اروپا نيز فرهنگ فقط در نوع «فاخر» آن قابل قبول است و آنچه بعدها «فرهنگ مردمي » (فولكلور) نام گرفت به رسميت پذيرفته نميشد. از اين رو در بريتانيا حرف از «هنر فاخر» (fine art) بود و در فرانسه از «هنرهاي زيبا» (beaux arts) . بعدها نيز كه در ايران دانشگاههاي هنر به مثابه يكي از بالاترين قلههاي فرهنگ مطرح شدند، تاكيد بر آن بود كه دو دانشكده مهم در اين زمينه، يكي«هنرهاي زيبا» نام بگيرد و ديگري «هنرهاي تزييني» و اين را نيز بايد تذكر داد كه انديشمندان اروپايي براي كشورهايي چون ايران و چين و هند و مصر (بينالنهرين) كه نميتوانستند وجود عناصر تمدني (دولت، پول، بازار، خانواده، دين، شهر و غيره) را در آنها نفي كنند، معتقد به «ركود» (stagnation) تاريخ در آنها بودند و علم «شرقشناسي» (orientalism) را به راه انداختند.
اما رويكرد تايلر در كتابش آن بود كه فرهنگ را هر چند ميتوان طبقهبندي كرد، اما معتقد به رشد آن و رسيدن ناگزيرش به سطوح بالاتر از سطوح پايينتر بود. مفهوم «جان گرايي» (animism) يعني باور به روح داشتن همه عناصر طبيعي، به نظر تايلر، نخستين شكل دينداري در اين جوامع بود و مفهوم «بازمانده» (survival) گوياي تغييري كه در مصرف و كاربرد «فرهنگ مادي» در پديدهها ايجاد و سبب ميشد گروهي از اشيا و رفتارها در كاركردهاي جديد «باقي بمانند». از اين نظر او بهرغم نظريات تطورياش، فرهنگ آنها را به رسميت ميشناخت و به آن اهميت ميداد. ازاينرو نقش ارزنده و تاثير كتاب وي بر شكل گرفتن علم جديد «انسانشناسي اجتماعي» كه در امريكا «انسانشناسي فرهنگي» نام گرفت، غير قابل انكار است. همچنين تايلر با كتابش كه تا امروز تجديد چاپ و مورد استناد است، نشان داد كه جايگاه مطالعه بر اين جوامع نه تنها در نزد موزهداران و ماجراجويان و برخي انجمنهاي دوستدار جوامع «بدوي»، بلكه در دانشگاهها هم معتبر است.
كتاب «فرهنگ ابتدايي» را براي همين بايد داراي جنبه علمي نسبتا پايداري دانست كه تاثيري عميق و درازمدت بر جاي گذاشت: تنها چند دهه پس از آن نخستين مطالعات فرانتس بواس در امريكا و برونيسلاو مالينوفسكي در اروپا، موج جديد آكادميك انسانشناسي را به راه انداختند. موجي كه تا امروز اين سنت را به ويژه در امريكا حفظ كرده و البته از همان آغاز كار در عين استفاده از انديشههاي تايلر، با تطورگرايي او فاصله گرفت. اين موج به همان اندازه كه در موج نخست به «تطور» اهميت داده ميشد، «كاركرد» (function) را مورد مطالعه قرار داد و زمينهاي شد براي تعريف و تفسيرهايي كاملا جديد از فرهنگ و به رسميت پذيرفتن تفاوت در آن.
Sir Edward Burnett Tylor (1832 –1917) / Primitive Culture/ 1871
چهارم مرداد 1399 - ستون مشترك روزنامه اعتماد و موسسه انسانشناسي و فرهنگ
استاد انسانشناسي دانشگاه تهران